۱۴۰۲ شهریور ۷, سه‌شنبه

 چرا 25 شهریور امسال می تواند آغاز یک رستاخیز ملی برای نجات ایران باشد؟

در اجلاس خرداد ماه سال جاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نماینده ترینیداد و توباگو در این سازمان ، به عنوان رئیس و رژیم اسلامی، به عنوان یکی از پنج نایب رئیس مجمع از گروه آسیا - اقیانوسیه انتخاب گردید و رژیم نمی خواهد ،این موقعیت را از دست بدهد.در اجلاس مزبور مجموعا 21 نایب رئیس مجمع از پنج قاره انتخاب شدند.
با توجه به اینکه، اجلاس مجمع عمومی برابر منشور سازمان ملل، همه ساله در سه شنبه هفته سوم ماه سپتامبر( امسال 19 سپتامبر برابر 28 شهریور) یعنی تقریبا همزمان با سالگرد قتل بی رحمانه مهسا در 25 شهریور و آغاز قیام ملی برگزار میشود.در نتیجه دست رژیم در حنا بوده و مجبورست، دست به عصا راه برود.بخصوص اینکه، رئیس جمهور رژیم، سه روز بعد از سالگرد مزبور، پشت تریبون مجمع عمومی خواهد رفت. بدیهی است.حضور وی در مجمع ،با توجه به اقرار و افتخار وی در کشتار جمعی زندانیان سیاسی، در تابستان 67 و نیز سرکوب و کشتاری که، طی دو سال ریاست جمهوری خون آلودش، بخصوص در خیزش سرتاسری از روز قتل مهسا و آغاز قیام زن زندگی آزادی مرتکب شده،بعنوان یک دژخیم و جنایتکار خونریز درین اجلاس شرکت می کند. که ننگی بر این سازمان و ارگانهای وابسته آن بشمار می رود.
در نتیجه اکنون یکی از بهترین ، مهمترین و استثنائی ترین فرصت ها،در طول حاکمیت زن ستیز و کودک کش و جنایتکارانه رژیم اسلامی ، به دست ملت ایران افتاده است. که با یک قیام سرتاسری ،با شرکت اقشار مختلف رنگین کمان ملت ایران و اتحادی که از شهریور سال گذشته ،سنگ بنای آن گذاشته شد.داد خود را از بیداد بستاند. بدیهی است ،اعتصابات عمومی و سرتاسری، از کارگری تا کارمندی و در مجموع ماشین بوروکراسی عمومی و نیز بخش خصوصی و بازار .. و همانند سال گذشته، پشتیبانی هموطنان مقیم خارج و حضور مجدد در خیابانهای دنیا، به عنوان عامل تقویت پشت جبهه مبارزه ،در داخل و ابزار تکمیل کننده قیام یکپارچه ملی،وزنه ملت در غلبه بر ماشین سرکوب رژیم را، سنگین تر وبا این پیوند عملی و وحدت ملی و تداوم مبارزه،بر این بساط عصر حجری اهریمنی انیرانی آخوندی حاکم،یک بار و برای همیشه مهر باطل شد، بزند.

۱۴۰۲ شهریور ۳, جمعه

 علت اصلی اتخاذ شیوه تشنج زدائی با همسایگان و دیگران از سوی رژیم اسلامی

ابراهیم رئیسی در دیدار با شی جین پینگ، در اجلاس اخیر بریکس،ایالات متحده را، به یک جانبه گرائی متهم و افزوده،که ایران ،آماده تقویت همکاری های دوجانبه و روند چند جانبه گرائی است. رژیم اسلامی،به همراه چهار کشور دیگر از جمله عربستان،در اجلاس مزبور به عضویت بریکس پذیرفته شدند.باقری معاون سیاسی وزارت خارجه نیز، در صدا و سیمای رژیم اظهار داشت.جنبش مهسا موجب تحرکات نظام در یک سال گذشته ،در زمینه روابط خارجی و از سرگیری مناسبات سیاسی با عربستان و مذاکرات اتمی با آمریکا و غرب شده و هدف از این اقدام، جلوگیری از تشکیل یک جبهه واحد از سوی غرب و کشورهای منطقه، علیه تهران بوده است.
سنگ بنای دکترین همزیستی مسالمت شرق با غرب در اجلاس 1973 هلسینکی گذاشته و از آن پس بجای جنگ سرد و تولید بمب اتمی و ذخیره آن از سوی شوروی و آمریکا ، فصل جدیدی از تاریخ مناسبات  بین المللی آغاز گردید.قرائن نشان میدهد .که رژیم اسلامی ، اساس دکترین همزیستی مسالمت آمیز را پذیرفته، یا فعلا تقیه نموده ،که از بحران ناشی از خیزش مهسا بطور موقت هم که شده ، عبور نموده جان سالم به در برد.جمهوری اسلامی  اوایل سال جاری،روند تشنج زدائی و گسترش و تقویت روابط با همسایگان و کشورهای منطقه و در راس آن  عربستان را ،اعلام نمود.
جنبش مهسا گرچه بطور کامل به هدف خود نائل نگردید.اما رژیم را، از نظر داخلی و خارجی تضعیف و رسوا نمود.اکنون در آستانه سالگرد خیزش مردم در 25 شهریور،اتخاذ چنین استراتژی، حاکی از این است.که خامنه ای به این نتیجه رسیده،که ملت ایران مهمترین دشمن وی و رژیم اش بوده و برای ایستادگی در مقابل این دشمن اصلی داخلی،باید به بیگانگان باج بدهد. بعد از نوکری چین و روسیه،اکنون تسلیم شدن در برابر عربستان و التماس برای بهبود روابط با بقیه کشورها ، این دشمنی با ملت را  بیشتر آشکار می کند.اما همانطور که شوروی و اروپای شرقی ،علیرغم اتخاذ تشنج زدائی و همزیستی مسالمت آمیز،فرو پاشیدند. این فروپاشی بسراغ رژیم نیز خواهد رفت.زیرا کافی است جرقه قیام دیگری شعله ور گردد.کل این بساط رفتنی است.

۱۴۰۲ مرداد ۲۵, چهارشنبه

 چرائی رفتار ارباب و رعیتی اخیر چین و روسیه با رژیم اسلامی

بنظر می رسد .دولتمردان چین و روسیه در آخرین تحلیل به این نتیجه رسیده اند. که رژیم اسلامی رفتنی است.چون از نزدیک و بیش از هر دولت دیگری از ضعف ها و مشکلات ساختار شکن درون رژیم آگاهی داشته . در مورد فروپاشی این بساط، شواهد، قرائن و اسنادی دارند. در نتیجه با پیش بینی و نگاهی به آینده نمی خواهند .با شرط بندی روی اسب مشرف به موت ،همه پل های پشت سر خود را، با نظام آینده ایران خراب کنند.
درست رفتاری که در سال 1989 و فروپاشی نظام سوسیالیستی یوگسلاوی سابق و آلمان شرقی داشتند .بخصوص این که پوتین به عنوان مامور کا گ ب ،از نزدیک شاهد فروپاشی دیوار برلین و سرانجام پیوستن آلمان شرقی به آلمان غربی و یکپارچگی دوباره آلمان بود. که هر چه از کرملین در خواست توپ و تانک و دفاع و مقاومت نمود، بی پاسخ ماند.
در نتیجه این دو کشور، نیم نگاهی نیز به آینده روابط کشورشان، با کشور مهمی چون ایران دارند.تا روابط خود را با نظام آینده ،که مبتنی بر دموکراسی ، سکولاریسم خواهد بود،تنظیم نمایند. بدیهی است. در پشت پرده هم، یک علت باریک تر از مو نیز نهفته است.که از سخنان رجب صفراف کارگزار روسیه باید رمز گشائی گردد.
وی طی مصاحبه ای در 1996 در مورد دریای مازندران رسما اقرار نمود: در آغاز گفتگوها، در مذاکرات مربوط به تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، دولت روسیه کاملا آماد بود. تا بر مبنای قراردادها و مفاهمه‌های قدیمی میان ایران و روسیه شوروی، سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای خزر را به رسمیت بشناسد،و همه ما (کشورهای حوزه این دریا) از مشاهده اینکه مسئولان جمهوری اسلامی ،هیچ اصراری بر سهم ۵۰ درصدی خود، از دریای خزر نداشتند، متعجب شده بودیم و برای همه ما (چهار عضو دیگر) این امر(خیانت رژیم به تمامیت ارضی ایران و ملت) یک هدیه الهی بود.
این یک اقرار رسمی از سوی یک مقام روسی است.که اعتبار حقوقی داشته و قابل استناد و اعاده حقوق ایران در دریای کاسپین می باشد: با توجه به دو اصل حقوق بین الملل، به عنوان یک سند قانون اساسی سیستم روابط بین الملل 1-اصل وفای به عهد 2-اصل ادامه اوضاع و احوال، حق قانونی و لایتغیر ایران ازین دریا ،کماکان و تا جهان باقی است،50 در صد است.که هر زمان با تغییر رژیم ،سیستم سیاسی و اوضاع کشورمان به شرایط عادی برگشت و ازین حالت تخاصمی صدور انقلاب به جهان و در نتیجه نوعی اعلان جنگ با سیستم روابط بین الملل جاری، خارج و به عنوان یک عضو عادی وارد جامعه جهانی شد.در آن صورت ابتدا ،ازین چهار کشور درخواست میشود.بخاطر تغییر رژیم و اعاده حاکمیت ملی به ایران و احترام به قوانین مادر و غیر قابل تغییر بین المللی ، و نیز حسن همسایگی فیمابین ،سهم قانونی 50 در صدی ایران،ازین دریا ، توام با خساراتی که طی این مدت ،بعلت حاکمیت یک رژیم ضد ملی ، به ملت وارد شده،بکشور بازگردد.چون رجب صفر اوف، یک کارشناس سیاسی خبره و مجربی است.قبلا با اقرار و اعتراف به این موضوع (حق 50 درصدی ایران) خواسته ،بنمایندگی از کشورش ،با این اظهارات یک سابقه تاریخی محکمه پسند ،از خود باقی بگذارد .(ما بیگناهیم و خطای مزبور تعمدی و از سوی ما نبوده، پس ما، نباید خسارت بدهیم).تا با تغییر رژیم ،دوستی با همسایه مقتدرش ایران خدشه دار نشده و خسارات مربوطه گریبانگیر کشورش نگردد،و اما اگر نپذیرفتند.از طریق سازمان ملل متحد و با مراجعه به دیوان دادگستری بین المللی ،تمامی این حقوق و خسارات مربوطه، که سر به هزاران میلیارد دلار میزند (شامل استخراج نفت و گاز و صید ماهی و تمام منابع زیر دریا و آبی حقه ملت ایران که طی این مدت ،از سوی چهار عضو دیگر این حوزه مورد بهره برداری، قرار گرفته ) اعاده میگردد .باین ترتیب این امر،یعنی تغییررژیم، شرط اساسی اعاده این حقوق کشور و یک وظیفه ملی،میهنی هر ایرانی است.که به کمک همدیگر و سرنگونی رژیم،با تحقق این امر ،به تمامی حق و حقوق کشورمان، ازین دریا و حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی کشورمان ،نائل گردیم.

۱۴۰۲ مرداد ۲۱, شنبه

 بدلایل علمی و تاریخی زیر، ماموریت جمهوری اسلامی خاتمه پذیرفته،در مسیر حذف، از صحنه گیتی است.

رژیم دو ماموریت داشت:
1-گرفتار کردن ارتش سرخ شوروی ،در افغانستان به کمک مجاهدین افغان،پاکستان و..(در محاصره قرار گرفتن شوروی، با کمربند سبز سایر دول و سرزمین های اسلامی همچون چچن ها و.. ) و سرانجام فروپاشی آن، از هر نظر، از جمله اقتصادی و سیاسی ..تا سقوط نهایی .
2- تشکیل امپراطوری شیعی، با محوریت تهران ،یعنی هلال شیعه در خاورمیانه .تا با تقسیم اسلام به دو گروه مقتدر سنی ،با تروریست های مخصوص بخود، چون القاعده و.. و شیعه، با تروریست های مربوطه ،همچون حزب الله لبنان و.. و رقابت و جنگ سرد و گرم این دو ، تا، زمینه فرسایش هر دوی این امپراطوری ها، فراهم و در نتیجه صلح و آرامش و آسایش و آبادانی سایر نقاط جهان ،برقرار گردد.اکنون این دکترین بعلت سیاست های رژیم در منطقه تا اوکراین و بالعکس فروپاشی سنی های افراطی(لیبی سودان و..) و اصلاحات در بقیه جهان سنی و در راس همه آنها عربستان و همکاری آن ،با جامعه جهانی، بالاخص در مورد انرژی ،نتیجه معکوس داده ،اما پروسه جغرافیای سیاسی ایران و گرایش رژیم به چین و روسیه و نوکری و گوش یه فرمانی به این دو ،صلح و امنیت جهانی را ، مورد مخاطره ،قرار داده است.
با توجه به مراتب فوق و بدلایل زیر، اکنون ایران ،بجای اوکراین ،در اوایل قرن گذشته، به عنوان یک منطقه سرنوشت ساز جهانی ،از نظر ژئوپلیتیک-ژئواستراتژیک،تبدیل به هارتلند، جهان شده است.
1-اولین بار ،فردریک راتزل بنیانگذار ژئوپولیتیک در 1892 توجه و تمرکز به جغرافیای سیاسی کشور، یا مجموعه ای از کشورها ،یا سرزمین ها و اتحاد این مجموعه را ،عامل قدرت برتر در جهان نام برد.
2-هالفورد مکیندر، با توجه به درس های راتزل ،سنگ بنای تئوری فضای حیاتی را، در سال 1897 گذاشت .که در سال 1904 از آن، بعنوان حصول به منطقه هارتلند ،نام برد.از نظر وی کنترل این منطقه ،یعنی کنترل بقیه جهان .وی مناطق بین هیمالیا،رود ولگا -دریای سیاه و سیبری شرقی، تا قطب شمال با محوریت اوکراین(بدلایل زیاد، ار جمله استپ های سیاه تولید گندم، برای تبدیل شدن به مرکز خوار و بار جهانی) را،فضای حیاتی برای رسیدن به قدرت جهانی نام برد.حمله هیتلر به کیف مرکز اوکراین در 1941 و حمله پوتین به اوکراین در اسفند ۱۴۰۰ در راستای حصول باین هارتلند فضای حیاتی و کسب قدرت جهانی ،انجام گرفت.
3-اکنون در محافل سیاسی و در بررسی مهمترین مسائل سیاسی و استراتژیک و نظامی معاصر،دانشمندان حقوق و علوم سیاسی،باین نتیجه رسیده اند.که اگر یک روزی جمهوری خلق چین، با اتکا به قدرت و امکانات ،از عقل سلیم فاصله گرفته و در پی حصول به فضای حیاتی باشد.بعلت قدرت دریایی منحصر بفرد آمریکا و کنترل آبراههای بین المللی توسط آن ،تنها چاره منحصر بفرد،عبور ارتش چین از ایران و پاکستان با استفاده از جاده ابریشم در حال احیا ،از سوی چین خواهد بود.
4-روسها بعلت عدم دسترسی به آبهای گرم در طول سال(یخبندان ششماهه بندر ولادی وستوک در سال) از زمان تزارها ،بخصوص بعد از تزار پطر،حصول به آبهای گرم را،تنها راه دسترسی به قدرت و ثروت دانسته،تبدیل روسیه به قدرت برتر جهان را،در گرو رسیدن به آبهای گرم نام برده اند.اکنون نیز پوتین تزار جدید روسیه ،عبور از ایران و رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس را، تنها وسیله داشتن قدرت مقتدر دریایی و در نتیجه قدرت یابی بر تر ،در جهان میداند.حمله به اوکراین نیز ،مکمل این پروژه می باشد.
نظر باینکه آمریکا با مجموعه ناوگان دریایی خود، کنترل راههای آبی بین المللی را، در دست دارد ( تحقق دکترین آلفرد ماهان افسر آمریکایی در سال 1886 که قدرت دریایی را ،بعنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان، با عنوان عوامل جغرافیایی قدرت نام برد) با توجه باینکه ،جابجایی و انتقال دهها میلیون سرباز چینی، از طریق دریا، غیر ممکن بوده و باید از طریق جاده ابریشم ،با محوریت ایران،انجام گیرد.در نتیجه ایران، در پروسه فضای حیاتی، تبدیل به هارتلند دنیا گردیده و تنها با استقرار یک نظام دموکرات آزاد سکولار ملی میهنی ،می تواند ،کنار متحدین غربی خود، مانع از تحقق دو پروسه چینی و روسی گردد.تنها متحد نجات بخش این پرسه جهان آزاد ،ملت ایران است.کافی است .روز سالگرد قتل جنایتکارانه مهسا و آغاز قیام سرتاسری زن زندگی آزادی، خیابانهای ایران و جهان را فتح کنیم.وعده ماه 25 شهریور ،روز زنده یاد مهسا و همه زنده یادان قهرمان کشورمان ،که جان عزیز خود را نثار نجات ایران و ایرانی نمودند.
di Lorestan

۱۴۰۲ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

 علل اصلی باز گشت نیروهای آمریکائی به خلیح فارس ،آیا هدف حمله به ایران است ؟

خروج نیروهای آمریکائی زمینه را برای تاخت و تاز چين و روسیه و شرارت ها و باج گیری های رژیم اسلامی فراهم ساخته و اعراب منطقه مجبور شدند .پای روسیه و چین را جهت نفوذ در خاورمیانه باز کرده و امتیازاتی بخصوص به چین بدهند‌.که تاکنون سابقه نداشته و برای اولین بار درین منطقه رخ می‌داد. آوردن نیروهای جدید آمریکائی به منطقه نیم نگاهی نیز به اسرائیل دارد و اعراب بخصوص عربستان با توجه به وضع فلسطین ،موافق دادن امتیاز به اسرائیل نیستند. قبلا تصور می‌شد حفاظت از منطقه در غياب آمریکا در بست بعهده اسرائیل گذاشته خواهد شد و انعقاد پیمان ابراهیم با اعراب منهای عربستان در همین راستا بود‌. اما نزدیکی بیش از حد عربستان به چین این تصور را بوجود آورد ‌که عربستان هرگز به پیمان مزبور نخواهد پیوست. با حضور مجدد نیروهای آمریکائی به بهانه حفاظت از صدور نفت به غرب ، اسرائیل را بعنوان تنها بازیگر منطقه در مقابله با شرارت ها گروگان گیری ها و راهزنی دریایی رژیم تهران و حملات موشکی و پهپادی به تاسیسات نفتی عربستان،پایین آورد و بار دیگر حرف اول و آخر در خلیج فارس را زدن به عهده آمریکا گذاشته شد. اکنون اسرائیل مجبور است. برای پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم امتیازاتی در فلسطین،به اعراب بدهد. که تحقق این امر موجب پذیرش پیمان ابراهیم از سوی عربستان خواهد بود. از این پس رژیم جرات نخواهد کرد‌‌. که به شرارت های قبلی ادامه دهد.‌در صورت انجام این کار آمریکا می تواند با موشک های نقطه زن تاسیسات مهم و حیاتی رژیم را منهدم نماید. که درین صورت نیازی به ورود سربازان آمریکایی به خاک ایران نخواهد بود .کافی است. تاسیسات حیاتی رژیم بخصوص مراکز اتمی تا بیت فاسد رهبری را منهدم نماید. بدون اینکه آسیبی به مردم ایران و تاسیسات شهری و و غیره وارد کند. اگر سپاه پای خود را از گلیم خود بیرون و تهدیداتی علیه نیروهای آمریکایی بعلت کم بودن این نیروها وارد کند.آمریکا می تواند ،از جنگنده های پیشرفته آمریکائی مستقر در مخازن نیروی هوایی اسرائیل استفاده و شرارت های سپاه را، خنثی و بالعکس با شرکت این جنگنده ها در مقابله با رژیم بخصوص در راستای حفاظت از منابع نفتی منطقه ،یک بار و برای همیشه تکلیف خود و منطقه و جهان را با رژیم اسلامی روشن نماید.

۱۴۰۲ مرداد ۱۵, یکشنبه

 بحران کمبود برق و نان و بخصوص آب... و پیوستن میلیونی قشر خاکستری به خیزش زن زندگی آزادی در شهریور پیش رو ،سالگرد این قیام .

ایران ما از نظر فاجعه محیط زیستی منجر به خشکسالی در دنیا اول شده ،در نتیجه آبستن حوادثی چون جنگ ملت بر سر آب علیه کسانی است. که منابع ملی آب را به نفع نهادهای قدرت و در راس آن بیت فاسد رهبری و عمال وابسته بدان مصادره کرده اند.علت این امر هم، انتقال مغزهای منجمد شده در 14 قرن پیش و هوار شدن این تحجر در نیمه دوم قرن بیستم به ایران ما بود. که در قرن جاری نیز ادامه دارد.این مغزهای معلول صدها سد آب بزرگ و کوچک در هرکجای ایران که رودی یا جوی بزرگی جاری بود.ساختند.بدون اینکه بدانند آخر و عاقبت این جنایت سرانجام به یک انفجار خشم ملی منجر شده و دامن آلوده به این جنایت شان را فرا می گیرد.آنها آبهای ملی را مصادره کردند. تا زمین های دزدیده شده از مردم را به قیمت خرابی ایران و بربادی ایرانی بخاطر میلیاردر شدن خود و ارباب ،آبیاری نموده محصولات آنرا به قیمت تمام شده به کره شمالی،عمان،قطر و.. صادر کنند.نتیجه این خیانت ملی بزرگ ،خرابی روستاها و کشاورزی ملی و تغییرات اکوسیستم جمعیتی بود و هست.که با ایران 60 میلیون جمعیت شهری و 25 میلیون جمعیت روستایی و هجوم روستائیان به حاشیه شهرها و محاصره این شهرها توسط انسانهای همه چیز از دست داده ای که خشمگین و آماده انقلاب اند و چون هیچ چیز ندارند از دست بدهند. در نتیجه هر لحظه آماده قیام اند،این آب ها بجای جاری شدن در زمین و مزارع روستائیان و در مجموع استفاده در مصارف روزانه وکشاورزی،در دریاچه های مصنوعی بنام سد جمع ،قسمت عمده آن بخار شده و دیگران اعم از همسایگان ما ، از بارندگی آن و آبیاری مزارع شان استفاده کرده ،ثروتمند شده ،ما ملت ایران در جا زده و به 14 قرن پیش برگشته،همه چیز خود را از دست داده ایم.در نتیجه نفرتی که علیه روحانیت مغز نخودی شیعه و رهبر جنایتکار کودک کش زن ستیز و نیروهای سرکوب تهی از مغز، در بغض ملتی اسیر جمع شده و این روزها در اقداماتی چون حملات خودجوش انفرادی به ملاها از سوی مردم عادی و نیز حملات به نیروهای سرکوب از سوی خودی های رژیم و ریزش نیروهای وابسته متبلور شده،تاکنون سابقه نداشته و ناشی از انفجار این بغض فرو نشسته در گلوی ملتی در بند است .که سرانجام به همین زودی ها ،نتیجه این خشم ملی ،سرازیر کردن این بساط متحجر،به جایگاه همیشگی اش یعنی گورستان تاریخ که در سال 57 از آن برخاست، خواهد بود.وعده ما حضور میلیونی در همه خیابانهای دنیا در سالگرد قتل بی رحمانه و جنایتکارانه،زنده یاد مهسا امینی ..

۱۴۰۲ مرداد ۱۲, پنجشنبه

 با توجه به آنچه که هم اکنون در داخل کشور در راستای انقلاب زن زندگی آزادی می‌گذرد. در خارج نیز اصل مسئولیت حفاظت، سرانجام پرونده‌های متعدد رژیم را به سازمان ملل و دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایت علیه بشریت ارجاع خواهد نمود. در نتیجه شهریور ماه آتی آبستن حوادث بسیار مهمی است. چون هم سالگرد قتل جنایتکارانه مهسا و آغاز جنبش زن زندگی آزادی است و هم اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل در این ماه برگزار میشود.

https://news.gooya.com/2023/08/post-78116.php

۱۴۰۲ مرداد ۱۱, چهارشنبه

 چرا جمهوری اسلامی یک رژیم قانونی نبوده و باین دلایل رفتنی است ؟

در حقوق بین الملل اصل حاکمیت (Sovereignty)یعنی قدرت عالیه تصمیم گیری و اجرای تصمیمات به نمایندگی از ملت در اختیار دولت است.جمهوری اسلامی یک رژیم ملوک الطوایفی پوشالی قبل از قرون وسطی بوده و حتی بعلت مسکوت گذاشتن نود در صد اصول قانون اساسی خود و نیز غیر منتخب بودن قوای سه گانه و حاکمیت مطلقه فردی،یک رژیم فئودالیته-برده داری غیر قانونی است.در عصر فئودالیسم، اصل حاکمیت دست امپراطور و یا شهریار در برابر شاهزادگان کوچک محلی و سپس حکومت پاپ ها و امپراطوری مقدس روم بود.که در پایان جنگهای سی ساله( 1618-1648)و قرارداد وستفالی، این امر ،تبدیل به حاکمیت دولت-ملت شد.چون مفهوم ملت در جمهوری اسلامی به امت گوش به فرمان ولی مطلقه فقیه ،تبدیل شده،فاقد اصل حاکمیت قانونی دولت-ملت بوده و هر نوع قراردادی که منعقد می کند،غیر قانونی است.علت مخالفت چین و روسیه با تغییر رژیم در همین است.چون پس از تغییر رژیم ،قراردادهای استعماری با این دو کشور بنا به اصل حاکمیت و اصل تغییر اوضاع و احوال باطل و حقوق ملت ایران بر اساس اصول قرارداد های قبل از رژیم، اعاده میگردد .اصل تغییر اوضاع و احوال (Rebus Sic Stantibus)یک دکترین حقوق بین الملل برای اولین بار در 1563 در ایتالیا زمان امپراطوری روم مطرح و به اجرا درآمد و اکنون به عنوان قانون روم معروف و باین معنی است: اگر شرایطی که در زمان امضای یک قرارداد وجود داشته،تغییر اساسی یابد(مثلا تغییر رژیم) کشور امضا کننده ،از تعهدات آن قرارداد، آزاد می شود.در اصل 62 کنوانسیون وین، مصوب 1969 با این عبارت : fundamental change of circumstance بار دیگر باین اصل تاکید شد.اصل مسئولیت حمایت (Responsibility to protect)تاکیدش بر این است که ،حکومت نه امتیاز بلکه یک مسئولیت است و هر حکومتی مسئولیت دارد. که از مردم خود علیه کشتار جمعی،جنایات جنگی،جنایت علیه بشریت حمایت کند.یک حکومت نباید بر ضد مردم خود اقدام کند.اگر چنین کند،جامعه بین المللی،حق دارد.از مردم آن کشور علیه حاکمیت ضد مردمی حمایت کند.اجرای این اصل به منظور تکمیل فشار حداکثری به رژیم تا مرحله سرنگونی است.
با توجه به آنچه که هم اکنون در داخل کشور در راستای انقلاب زن زندگی آزادی می گذرد .در خارج نیز اصل مسئولیت حفاظت ،سرانجام پرونده های متعدد رژیم را به سازمان ملل و دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایت علیه بشریت ارجاع خواهد نمود.در نتیجه شهریور ماه آتی آبستن حوادث بسیار مهمی است.چون هم سالگرد قتل جنایتکارانه مهسا و آغاز جنبش زن زندگی آزادی است و هم اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل در این ماه برگزار میشود.