جنجالهای ناشی از افشای ابعاد مالی تبلیغ هدایتشده برای فروش برجام نزد افکار عمومی آمریکا و آشکارتر شدن نقش شماری از گردانندگان ازکارافتاده و یا روزنامه نویسان بهظاهر فروریخته از بدنه حکومت اسلامی که در آمریکا جذب مؤسسات بهاصطلاح غیرانتفاعی شده و با کلاههای مختلف همچنان در خدمت حکومت اسلامی تهران قرار دارند، تنها بخشی از مشکلات توافق اتمی برای ماندگاری طی ماههای آینده است.
۱۳۹۵ خرداد ۱۱, سهشنبه
۱۳۹۵ خرداد ۱۰, دوشنبه
۱۳۹۵ خرداد ۹, یکشنبه
17 شهروند عراقی سنی در منطقه کرامه در اطراف فلوجه روز شنبه 28 مه به دست شبه نظامیان بسیج مردمی یا «حشد الشعبی » وابسته به ایران در شرق فلوجه به طور فجیعی کشته شدند.
شبه نظامیان موسوم به حشد الشعبی که از سوی سپاه پاسداران ایران شاخه برون مرزی حمایت می شوند این افراد را به اتهام وابستگی به داعش بازداشت و سپس در ملاء عام سر بریدند.
شبه نظامیان حشد الشعبی که دیدگاهی فرقهگرایانه ای نسبت به سنیها دارند ، تمام مساجد سنیها در اطراف فلوجه را ویران کردند.
اقدامات حشد الشعبی در تخریب مساجد سنی ها و اعدام 13 جوان در الکرامه در اطراف فلوجه با محکومیت اغلب نهادهای مدنی حقوق بشری و مذهبی در عراق شده است.
هیئت علمای عراق، با صدور بیانیه ای ضمن محکوم کردن جنایت های «حشد الشعبی» در تخریب مساجد و قتل عام سنی ها اعلام کرد که شبه نظامیان حشد الشعبی و کسانی که آن نهاد را اداره می کنند، به بهانه مبارزه با داعش خط مشی فرقهگرایانه ایران در عراق را اجرا می کند.
فرماندهان سنی در نیروهای عراق نیز با محکوم کردن این اقدامات «جنایتکارانه » حشد الشعبی مورد حمایت ایران اعلام کردند که این اقدامات هیچ تفاوتی با اعمال جنایتکارانه داعش ندارد.
در همین حال صباح الكرحوت، رئیس شورای استانی انبار، در تماس با العربیه گفت:« عصائب اهل الحق شاخه ای از حشد الشعبی، اقدام به تخریب مسجد بزرگ کرامه کردند.
این عناصر فرقه گرا همچنین مسجد ابراهیم حسین در منطقه رشاد در شرق فلوجه، مسجد بزرگ الروفه را سوزانده و خانه های مسکونی را غارت کردند.
جنایات حشد الشعبی باعث شد که فرماندهی کل ارتش عراق برای جلوگیری از خطر جنگ فرقهای دستور خروج فوری آنها از مناطق فلوجه را صادر کند و این مناطق آزاد شده را به فرماندهی عملیات بغداد، و بسیج قبایل سنی عراق تحویل دهند.
۱۳۹۵ خرداد ۸, شنبه
رادیکالیزه شدن جوانان امری صرفا مذهبی نیست بلکه دلایل روانشناسانه دارد.مشتاق داشتن پدر مقتدری هستند که در کودکی ندیدهاند.انگیزه ابراز وجود و در خط مقدم رویاروییها قرار گرفتن،فقط در جوانی وجود دارد که کسی ویرا تحویل نمی گیرد.حتی شغل و فرهنگ مصرفگرایی و دیسکو" به تنهایی به بحران هویتی که بخشی از جوانان به آن دچارند پاسخ نمیدهد.جوانان میخواهند برای "چیزی" نیرو صرف کنند و از خود مایه بگذارند.رژیم تهران 37 سال است مردم را تحقیر کرده آنها به پدر قدرتمندی همچون رضا شاه احتیاج دارند که صفوف آنان را متحد و سرانجام به کمک خود آنان ،آنها را از تحقیر و کشورشان را از خرابی بیشتر نجات دهد.چرا نادرشاه موفق شد ایران را متحد و نصف آسیا را تصرف نماید.چون رفتارش با مردم پدرانه بود.آنهم در دوره ایی که مردم بعد از فروپاشی صفویه آزار دیده و تحقیر شده بودند.وقتی شاه گفت من صدای انقلاب شما را شنیدم از خود ضعف نشان داد.اگر حالت مقتدرانه و پدرانه اش را کماکان حفظ میکرد .مردم وی را تنها نمی گذاشتند.علت پیروزی خمینی جابجایی رفتار پدرانه با مردم از سوی خمینی بود.اکنون نیز ملت تحقیر شده ایران به یک پدر ملی نیازمند اند.تا کشور را به اتفاق هم نجات دهند.
۱۳۹۵ خرداد ۵, چهارشنبه
حزب جمهوریخواه: نفوذ ترامپ بر برنامه های حزب تعیین کننده نخواهد بود
در حالی که برخی از رهبران بازرگانی آمریکا نسبت به نفوذ دونالد ترامپ نامزد احتمالی حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری نوامبر آینده بر حزب ابراز نگرانی می کنند، یک مقام ارشد کمیته ملی این حزب گفته است که او برنامه و خط مشی حزب جمهوریخواه را تعیین نخواهد کرد.
به گزارش نشریه هیل، بن کی مدیر اجرایی کمیته، در جلسه ای خصوصی با بیان این که "ترامپ به عنوان نامزد احتمالی تا حدودی نفوذ خواهد داشت، اما تعیین کننده نخواهد بود، گفت که برنامه حزب برخی از مواضع بحث انگیزتری را که او برگزیده است، شامل نخواهد شد.
در گزارش به نقل از یک منبع آگاه که در این جلسه حضور داشت، نقل می شود که بن کی این مواضع را روشن نساخت، اما تاکید کرد حزب جمهوریخواه هنگام تدوین برنامه خود در کنوانسیون ملی در ماه ژانویه می تواند فاصله خود را از عقاید ترامپ حفظ کند.
سخنگوی کمتیه در پاسخ به پرسش های نشریه هیل که از طریق ایمیل ارسال شده بود، گفت که برنامه توسط نمایندگانی که رای دهندگان و فعالان جمهوریخواه انتخاب کرده اند تدوین و تصویب خواهد شد.
شرکت های آمریکایی از برخی از مواضعی که ترامپ در جریان تبلیغات انتخاباتی خود اعلام کرده است ابراز نگرانی کرده اند، به ویژه قول هایی که برای ساخت دیواری در مرز مکزیک و اخراج میلیون ها مهاجر غیرقانونی داده است.
پیشنهاد دونالد ترامپ برای اعمال محدودیت بر ورود مسلمانان به داخل ایالات متحده نیز انتقادهایی را موجب شده است.
در جلسه خصوصی روز سه شنبه نمایندگان تعدادی از شرکت ها و اتحادیه های تجارتی بزرگ، از جمله جنرال موتورز و مایکروسافت، حضور داشتند.
۱۳۹۵ خرداد ۴, سهشنبه
واکنش هاشمی رفسنجانی به نتیجه انتخابات هیات رییسه خبرگان. انتخابات هیات رییسه خبرگان، در فضایی آرام، سریع و بدون هیچ گونه مشاجره انجام شد.ترکیب هیأت رئیسه این دوره خیلی خوب است.
نظریه:باین ترتیب در غمل ثابت شد که سگ زرد برادر شغال است و بعضی جنگ های زرگری تیم هاشمی با تیم جنتی فقط برای کلاه گذاشتن بر سر مردم وتشویق آنان به شرکت در انتخابات قلابی و نتایج از پیش تعین شده آن،بوده است.هاشمی بعنوان پدر خوانده جمهوری اسلامی درد ایران و ایرانی ندارد بلکه تمام سعی و تلاش وی از ابتدا تا کنون نجات رژیم از بحران ها و کسب مشروعیت دوباره برای این رژیم بوده است.اصولا چگونه ممکن است فردی که(جنتی ) در انتخابات کذائی،انتخاب نشد.اما بزور و با حذف وباطل کردنها،ویرا بعنوان نفر آخر جا زدند .اکنون در راس مهمترین ارگان رژیم قرار گیرد؟!.بنظر میرسد شرف خامنه ای به هزارهاشمی میچربد.چون خامنه ای رسما با اقدامات و اظهاراتش در عمل ثابت می کند.دشمن ایران و ایرانی است و آنچه برایش مهم است.حفظ احترام استخوان مردگان اجداد عربش در ایران و تحمیل نوع فرهنگ و زندگی آنان در عصر حاضر در ایران ماست.اما هاشمی و خاتمی و روحانی،در ظاهر سنگ طرفداری از ملت و کشور را به سینه میزنند .اما در خفا تمام تلاش شان،حفظ این بساط اهریمنی ولایت مطلقه فقیه در ایران است.چون میدانند هر نوع جرح و تعدیل درین بساط به فروپاشی آن منجر میگردد.در مجموع ،هاشمی خائن ترین و نامرد ترین موجودی است که مردم ایران و جامعه بشری بخود دیده است.وی بارها و بارها از پشت به ملت ایران خنجر زده و بارها و بارها رژیم محبوب اش یعنی دیکتاتوری ولایت وطلقه فقیه را از بحران و مرگ نجات داده است.آیا این درس بزرگی برای ما مردم ایران نیست که یکبارو برای همیشه دور انتخابات قلابی رژیم یک خط قرمز کشیده و ثابت کنیم.ما گول نمی خوریم و اینکه خ ... خودتی آقای هاشمی..روباه صفت ماکیاولیست شامورتی بازحرفه ای.
ضمن تائید کامل گفته های جناب مسعود و آقای ارشادی اول اینکه ما با اهدای هر نوع جایزه به هر ایرانی تو هر زمینه ای کاملا موافقیم بنظر ما اینکار باعث سربلندی همه ایرانیان میشه اما ایکاش آقای فرهادی در باره فقر، نابودی فرهنگ و هنر در ایران، قتل عام بنام اعدام زنان و مردان بیگناه در سیاه چاله های رژیم، خودکشی جوانان ونوجوانان، تن فروشی زنان بخاطر سیرکردن شکم فرزندانشان، کشتار افسران میهن پرست ارتش شاهنشاهی بعد از اشغال ایران، کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367، قتلهای زنجیره ای، سرکوب مردم و دانشجویان درقیام ۱۸تیر، فراری دادن مغزها و استعدادهای درخشان از کشور، آوارگی مردم به خارج از کشور، اختلاس های نجومی، غارت منابع طبیعی ودلارهای نفتی مردم از بانک مرکزی به میزان ۷۰۰ میلیارد دلار و فیلم هایی میساختند تا مردم جهان بیشتر به این واقعیتها پی ببرند
خبر -همزمان با سکوت رسائه های رژیم تهران،وزارت امور خارجه آمریکا با انتشار پیامی دستاوردهای هنری ایران در جشنواره بینالمللی فیلم کن را تبریک گفت.در این پیام آمده است: کسب جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین هنرپیشه مرد را به اصغر فرهادی و شهاب حسینی و دستاندرکاران فیلم فروشنده تبریک میگوئیم.
نظریه :علت روزه سکوت رژیم و لالمونی گرفتن راس هرم قدرت احتمالا می تواند این جمله باشد:شهاب حسینی پس از دریافت جایزه خود با بیان اینکه این جایزه را از مردم دارم گفت که آن را با تمام عشق به مردم سرزمینم تقدیم میکنم.باین ترتیب یکباردیگر خامنه ای و شرکای مافیای جهل ، خون وجنون ،در مقابل پیشرفت های معنوی و ذاتی ملت ایران کم آوردند.کمپین سفارت سبز این برد-برد را به این دو عزیز وطن و هموطنان تبریک عرض نموده اطمینان دارد سرانجام ملت آگاه روشن و خردمند ایران با گفتار،کردار،پندار نیک خویش، بار دیگر بر ضحاک و ضحاکیان پیروز خواهد شد.بقول سهراب سپهری: من چه سبزم امروز.
نظریه :علت روزه سکوت رژیم و لالمونی گرفتن راس هرم قدرت احتمالا می تواند این جمله باشد:شهاب حسینی پس از دریافت جایزه خود با بیان اینکه این جایزه را از مردم دارم گفت که آن را با تمام عشق به مردم سرزمینم تقدیم میکنم.باین ترتیب یکباردیگر خامنه ای و شرکای مافیای جهل ، خون وجنون ،در مقابل پیشرفت های معنوی و ذاتی ملت ایران کم آوردند.کمپین سفارت سبز این برد-برد را به این دو عزیز وطن و هموطنان تبریک عرض نموده اطمینان دارد سرانجام ملت آگاه روشن و خردمند ایران با گفتار،کردار،پندار نیک خویش، بار دیگر بر ضحاک و ضحاکیان پیروز خواهد شد.بقول سهراب سپهری: من چه سبزم امروز.
خبر امروز: مصباح یزدی: عده ای به غلط میگویند خدواند مخالف خونریزی است.
خبر سه دهه پیش:خمینی: بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند.
خبر 27 سال پیش:خامنه ای :دشمن اسلام،مسلمین و انقلاب اسلامی را باید کشت.
نتیجه:اطاق فکر آمریکا تصمیم گرفت و کارتر و شرکا اجرا کردند که با محاصره و ایجاد کمبر بند سبز(اسلام) اتحاد جماهیر شوروی را متلاشی کنند.خمینی را از اعماق تاریکی نجف در آورده در پاریس قلب رسانه های جهان در مقابل نورافکن قرار دادند.تا پروژه انقلاب اسلامی را در ایران پیاده کند.شوروی متهم بود در فکر فتح دنیاست باید مهار میشد.در 1991 فروپاشید.خمینی اتقلاب اسلامی را بکمک روئسای جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما ،صادر کرد نتیجه اش ایجاد دهها گروه تروریستی از القاعده تا طالبان و تا داعش و حزب الله .. .در جای جای دنیا بود .که هم اکنون به همه ی جای دنیا ریشه دوانده اند.فتح دنیا با تروریسم به پدر خواندگی خمینی،خامنه ای،مصباح و.. این تروریسم قلب دنیا را از نیویورک تا پاریس و.. نشانه گرفتند سئوال بزرگ این است:چرا؟! این فاجعه را خلق کردند و چرا جلو آنرا بطور جدی نمی گیرند؟!
خبر امروز- قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس:جمهوری اسلامی باعث فروپاشی قدرت امریکا درمنطقه شده.(انقلاب اسلامی موجب فروپاشی قدرت آمریکا در منطقه شده و در قدرت این کشور در کل جهان اثر گذاشته است.)
خبرماه گذشته - دونالد ترامپ: اوباما ایران را به یک قدرت بزرگ در خاورمیانه تبدیل کرد من اگر رئیس جمهور شوم عظمت و اقتدار قبلی را به آمریکا برمی گردانم».
نظریه: آقای ترامپ حاضربود میلیونها دلار بدهد تا یک فرد صاحب قدرت درون رژیم چنین حرفی بزند.تا ازآن بعنوان بهترین و کارآمدترین گنجینه تبلیغاتی برای پیروزی خود در انتخابات ماه نوامبر استفاده نموده،بعلت نفرت دول و ملل منطقه و جهان از رژیم تهران و دخالت های تروریستی اش در عرصه جهانی،خود را تبدیل به ناجی دنیا و محبوب دلها نماید.این فرصت را آقای سلیمانی به ترامپ داد.در صورت پیروزی ترامپ نوبت اجرای وعده های داده شده خواهد رسید.در آنصورت حساب رژیم تهران با کرام الکاتبین خواهد بود.من بعنوان دیپلمات سابق،خانم کلینتون را به آقای ترامپ ترجیح میدهم.اما بعنوان یک ایرانی در تبعید خواهان کسی هستم که در جریاناتی چون خیزش ملی 88 ،ملت به جان رسیده ایران را در مبارزه اش با رژیم سفاک اسلامی ،تنها نگذارد.بجای اوباما یا با ما یا با اونا(که اوباما با اونا شد) مردم شعار ..ترامپ متشکریم ...بدهند.
عراق شاهد صحنه علنی جولان دادن رژیم تهران است که سعی میکند «حشد الشعبی» را به عنوان نهادی مستقل و شبیه به سپاه پاسداران، در صحنه بزرگ نظامی آینده عراق تثبیت کند. همه اینها در سایه مخالفت با تشکیل نیروی گارد ملی روی میدهد زیرا تشکیل نیروی گارد ملی که نماینده همه طیفهای عراقی است و نه منتسب به یک مذهب ربوده شده از سوی تندروها، «حشد الشعبی» فرو خواهد پاشید.
۱۳۹۵ خرداد ۲, یکشنبه
الگوی تغییر جمهوری اسلامی؛ تونس و مصر، یا لیبی و سوریه؟
رضا تقیزاده – وجه اشتراک رژیمهای اقتدارگرا، همگی، سقوط آنهاست. وجه افتراق چنین نظامهایی، نحوه کنار رفتن آنها از اریکه قدرت است. حکومت مذهبی حاکم بر ایران با قدمتی ۳۷ ساله، نشانههای فتور و به انتهای راه رسیدن را بروز میدهد و از این لحاظ چشمانداز ماندگاری مدتدار آن، جز برای دست درکاران حکومت، نه عقلی است و نه ممکن.
تغییر سرنشین کاخ سفید طی ماههای آینده، میتواند روند «فروپاشی از درون» رژیم اسلامی تهران را سرعت بیشتری داده و به نتیجه برساند (چنانکه در زمان ریگان انحلال اتحاد شوروی سابق تحقق یافت)، و یا در نتیجه پیگیری دکترین تازه و تجربه تحولاتی مشابه با آنچه طی ۶ سال اخیر در خاورمیانه روی داد، به تغییرات ساختاری در ماهیت حکومت منجر شود.
پیش از طرح فرضیه «بی ثبات بودن جمهوری اسلامی» و جستجو برای یافتن الگوهای محتمل تغییر رژیم، تبیین طبیعت حکومت مذهبی ایران، با استناد تطبیقی بر تعاریف شناخته شده سیاسی، زدودن تردید پیرامون ماهیت غیر دمکراتیک آن را آسانتر میسازد.
کارگزاران حکومت اسلامی ایران با توسل به عنوانهایی مانند «جمهوریت»، «دمکراسی دینی»، «حکومت عدل الهی»، و استناد بر انجام «انتخابات» در بسیاری از نهادها و سطوح حکومت، تلاش میکنند، ماهیت غیر دمکراتیک و اقتدارگرای حکومت مذهبی ایران را پنهان نگاه دارند.
اقتدارگرایی سیاسی
نماد شاخص اقتدارگرایی سیاسی، تمرکز قدرت در یک نهاد (حزب کمونیست چین) و یا در وجود یک فرد (علی خامنهای- ایران، کیم جونگ اون- کره شمالی، بشار اسد- سوریه، رائول کاسترو-کوبا، رابرت موگابه- زیمبابوه ….)، همزمان با محدود ساختن آزادیهای سیاسی (احزاب و افراد) است.
محقق اسپانیاییتبار «دانشگاه یل» خوان لیز، که مقایسه تطبیقی او از حکومتهای «اقتدارگرا»* و «تمامیتخواه»** و همچنین نظریه «آفتهای جمهوریت» از اعتبار جهانی برخوردار است، در تعریف اقتدارگرایی، از محدود ساختن تنوع (احزاب) سیاسی، اعمال نفوذ بر ساختارهای قانونگذاری، تلاش در کسب مشروعیت با توسل بر تحریک احساسات جمعی، برگزاری تظاهرات، مقابله با اعتراضات و سرکوب ناراضیان نام میبرد؛ نشانههایی که بدون استثنا در رفتارهای حکومت اسلامی ایران دیده میشوند.
بر اساس دکترین جین کیرک پاتریک سفیر آمریکا در سالهای نخست دهه ۸۰ در سازمان ملل، و نظریهای که در رساله سال ۱۹۷۹ خویش تحت عنوان «دیکتاتوریها و برخوردهای دو گانه» انتشار داد، حکومتهای «تمامیت طلب» مورد حمایت اتحاد شوروی قرار داشتند و اغلب حکومتهای «اقتدارگرا» از چتر حمایت بلوک غرب برخوردار بودند.
رونالد ریگان رییس جمهور دهه هشتاد آمریکا با استفاده از نظریه کیرک پاتریک، حمایت آمریکا از نظامهای اقتدارگرا را طی دوران جنگ سرد، با انگیزه مقاومتر کردن کشورهای در حال توسعه در برابر نفوذ بلوک شرق، حفظ منافع منطقهای آمریکا و به ویژه توجیه سیاست خارجی واشنگتن در حمایت از کشورهای جهان سومی که مخالف سلطه کمونیسم بودند، توسعه داد.
کمکهای نظامی به حکومت اسلامی ایران با وساطت فعال اسرائیل در ابتدای جنگ ایران و عراق، مسلح ساختن مجاهدین در افغانستان برای جنگ با ارتش سرخ، حمایت از دیکتاتوریهای آرژانتین (۱۹۸۳)، گواتمالا (۱۹۸۵)، فیلیپین (۱۹۸۶) و حمایت از نیروهای «کونترا» در مقابل نیروهای انقلابی نیکاراگوا (پیش از به قدرت رسیدن ساندینیستها) نمونههایی است از تاثیر دکترین «کیرک پاتریک» بر سیاست خارجی آمریکا و همچنین نمادی است از ماهیت اقتدارگرای حکومت مذهبی ایران به دلیل قرار گرفتن (موقتی) زیر چتر حمایت آمریکا، و تقابل با اردوگاه حکومتهای تمامیتخواه چپ.
نظامهای اقتدارگرا عموما با کمک نظامیان حکومت میکنند. رژیم اقتدارگرای ایران به جای داشتن لعاب نظامی، از زمان تولد تا پایان جنگ هشت ساله با عراق، رنگ مذهبی داشت و از این لحاظ نمونهای بود متفاوت با قالب ظاهری حکومتهای غیر آزاد دیگر. پس از توقف جنگ و خودداری نظامیان از ترک صحنه، تدریجا نشانه نظامی- پلیسی حکومت در کنار مذهب، شناسه ترکیبی و طبیعی رژیم شد.
حکومت اسلامی ایران ترکیبی است از اقتدارگرایی و تمامیتطلبی نظامهای شناخته شده، با این تفاوت که در دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی نیز در هیچیک از دو بلوک شناخته شده قرار نداشت و در بهترین شرایط ترجیح میداد مستقل، به اصطلاح غیر متعهد و جهان سومی معرفی شود.
الگوهای تغییر
سقوط امپراتوری اتحاد شوروی در سالهای آخر دهه هشتاد میلادی و پایان جنگ سرد شاهد بزرگترین فرار نظامهای قلدر از جرگه حکومتهای غیر دمکراتیک و پیوستن آنها به صف کشورهای آزاد جهان بود، اگر چه شماری از ۱۵ جمهوری اتحاد شوروی سابق (کشورهای آسیای مرکزی، بلاروس و…) به گونهای از تغییر در ساختار سیاسی خود سر باز زدند.
بعد از پایان جنگ سرد علاوه بر جمهوریهای سابق اتحاد شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو، تعداد قابل ملاحظهای از کشورهای آمریکا لاتین نیز از جرگه رژیمهای اقتدارگرا جدا و به جمع دمکراسیهای جوان پیوستند.
شکل گرفتن دمکراسیهای موج نو، بیش و کم بدون خونریزی بود؛ در شماری از آنها (آرژانتین و برزیل) تغییر به شکل استحاله از درون بود و در سایر کشورها (اوکراین و گرجستان) با اعمال اندکی فشار، انقلاب رنگین نام گرفت.
در این مرحله نیز جمهوری اسلامی (در کنار اکثریت قاطع کشورهای مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا) از گشودن درها و آزادسازی سیاسی- اجتماعی طفره رفت، و بجز تن دادن به یک دوران کوتاه و کم رنگ «اصلاحطلبی»، با تاکید بر انقلابی بودن، داشتن رسالت الهی و فریضه جنگ با استکبار، در مقابل مردمسالاری ایستاد.
پدیده «بهار عربی»
اعتراضهای مردمی موسوم به «بهار عربی» که با تظاهرات ۱۸ دسامبر سال ۲۰۱۰ تونس آغاز و به مصر، لیبی و سوریه کشیده شد، نخستین گام برای گسترش دمکراسی در خاورمیانه محسوب نمیشد.
چند هفته پیش از اشغال نظامی عراق و ساقط ساختن حکومت صدام در سال ۲۰۰۳، جورج بوش، رییس جمهوری آمریکا مدعی شده بود: «پس از صدام، عراق الگوی تعمیم دمکراسی در خاورمیانه خواهد شد.»
ارائه طرح «خاورمیانه بزرگ» از سوی «نومحافظهکاران» تازه به قدرت رسیده در آمریکا، نتیجه اصلاح دکترین «کیرک پاتریک» و شکل گرفتن نگاهی نو در ملاحظات امنیت ملی آمریکا بود.
پس از سقوط حکومت صدام، با فرو رفتن عراق در جنگ داخلی، دولت آمریکا اجرای طرح تعمیم دمکراسی در خاورمیانه را که تصور داشت به راحتی استقرار دمکراسی در کشورهای اروپای شرقی خواهد بود، عملا به فراموشی سپرد.
حکومت اسلامی ایران و پادشاهی عربستان که بیش از دیگر کشورهای منطقه خود را در قبال طرح خاورمیانه بزرگ بوش در خطر تغییر می دیدند، با توقف طرح یاد شده اطمینان خاطر بیشتری برای ماندگاری یافتند.
به روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ و از سر گیری طرح توسعه اتمی ایران را که در مقایسه با سازشکاری سال ۲۰۰۳ اصلاحطلبان حکومت اسلامی (امضای توافقنامه اتمی سعدآباد) یک اقدام تهاجمی محسوب میشد، میتوان نتیجه شکست «طرح خاورمیانه بزرگِ» نومحافظهکاران آمریکا دانست.
با کنارهگیری زینالعابدین بن علی رییس جمهور تونس، و فرار او در ۱۴ ژانویه سال ۲۰۱۱ به عربستان، دامنه موج آزادیخواهی جدید به دیگر کشورهای مسلمان منطقه از جمله الجزیره، مراکش، اردن، مصر، لیبی، سوریه، یمن و بحرین کشیده شد.
یک سال بعد از شروع موج بیداری تازه در کشورهای مسلمان، سه فرمانروای اقتدارگرا در تونس، مصر و لیبی سقوط کردند و سوریه به ورطه یک جنگ داخلی خونین و ویرانگر فرو رفت.
پیش از پیروزی در انتخابات و جانشینی جرج بوش در کاخ سفید، اوباما دکترین تازهای را برای خاورمیانه معرفی کرد. «بهار عربی» که پس از روی کار آمدن دولت دمکرات باراک اوباما شکل گرفت، همسو با بخشهایی از جهانبینی رییس جمهور تازه آمریکا بود، اگر چه جرقه اولیه آن پیشبینی نشده و تصادفی زده شد.
بر اساس دکترین اوباما، آمریکا حضور گسترده در جنگهای خاورمیانه را خاتمه میداد، نیروهای خود را از جبهههای افغانستان و عراق عقب میکشید، و مسئولیت رفع بحرانهای منطقه را بر عهده کشورهای بزرگ منطقه میگذاشت.
در دکترین اوباما، گسترش دمکراسی در خاورمیانه، در سایهی آشتی آمریکا با کشورهای مسلمان و تلاش برای جلب دوستی حکومتهای آنها قرار میگرفت. با این نگاه که دمکراسی سکولار و نوع غربی در خاورمیانه کار نمیکند، حمایت دولت اوباما، متوجه دولتهای اسلامگرای متکی بر صندوق رای و «انتخابات» شد.
اوباما حمایت از جمهوری اسلامی در تهران، حکومت اسلامگرای اردوغان در آنکارا و دولت اخوانالمسلمین محمد مرسی در قاهره را، راهکار ی میدید در میانه دو ضلع سیاست «تعمیم دمکراسی اسلامی» و «آشتی آمریکا با اسلامگرایان در خاورمیانه».
شکست دولت انعطافناپذیر اخوانالمسلمین و کنار رفتن مرسی در قاهره و قتل سفیر آمریکا در بنغازی نشان داد که دکترین اوباما نیز برای خاورمیانه با نواقص و ابهامهای مشخصی روبروست، چنانکه دکترین بوش و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ بود.
چشمانداز نو
اگر چه تغییر نظامهای منطقه، تنها متاثر از تغییر سیاست آمریکا در خاورمیانه نیست، در عین حال با توجه به ابعاد و عمق نفوذ تنها ابرقدرت جهان، تغییر رفتار و سیاستهای آمریکا طی ۶۰ سال اخیر از جمله موثرترین عوامل در تغییر شکل حکومتهای اقتدار گرای منطقه بوده است.
طی ماههای آینده در آمریکا دولت تازهای روی کار خواهد آمد. با تغییر سرنشین کاخ سفید سیاست خارجی آمریکا در منطقه بازبینی و در صورت پیروزی دمکراتها، رفتارهای سیاسی- نظامی آمریکا در منطقه «اصلاح» و در صورت به قدرت رسیدن جمهوریخواهان «متحول» خواهد شد.
تغییر معمولا هر چهار سال وزیران خارجه آمریکا (کالین پاول در دولت اول جرج بوش، کوندالیزا رایس در دولت دوم وی، هیلاری کلینتون در دولت اول اوباما و جان کری در دولت دوم او) نشانگر نیاز به اصلاح مدارهای حرکت دیپلماسی آن کشور با در نظر گرفتن وضعیت روز جهان است، و نه تغییر ساختاری در دکترین آنها.
با این پیش فرض که جمهوری اسلامی نظامی است اقتدارگرا و در نتیجه بی ثبات و در خطر فروپاشی از درون یا تغییر تحمیلی از برون، طی نوشته دیگری، ضمن مقایسه کاربردی پیش زمینهها و شرایطی که به تحولات سیاسی شش سال اخیر در تونس و مصر از یک سو، و لیبی و سوریه از سوی دیگر منجر شده است، مشابهتها و تفاوتهای الگوی تغییر سیاسی محتمل در ایران را مورد بررسی قرار میدهیم.
تغییر سرنشین کاخ سفید طی ماههای آینده، میتواند روند «فروپاشی از درون» رژیم اسلامی تهران را سرعت بیشتری داده و به نتیجه برساند (چنانکه در زمان ریگان انحلال اتحاد شوروی سابق تحقق یافت)، و یا در نتیجه پیگیری دکترین تازه و تجربه تحولاتی مشابه با آنچه طی ۶ سال اخیر در خاورمیانه روی داد، به تغییرات ساختاری در ماهیت حکومت منجر شود.
پیش از طرح فرضیه «بی ثبات بودن جمهوری اسلامی» و جستجو برای یافتن الگوهای محتمل تغییر رژیم، تبیین طبیعت حکومت مذهبی ایران، با استناد تطبیقی بر تعاریف شناخته شده سیاسی، زدودن تردید پیرامون ماهیت غیر دمکراتیک آن را آسانتر میسازد.
کارگزاران حکومت اسلامی ایران با توسل به عنوانهایی مانند «جمهوریت»، «دمکراسی دینی»، «حکومت عدل الهی»، و استناد بر انجام «انتخابات» در بسیاری از نهادها و سطوح حکومت، تلاش میکنند، ماهیت غیر دمکراتیک و اقتدارگرای حکومت مذهبی ایران را پنهان نگاه دارند.
اقتدارگرایی سیاسی
نماد شاخص اقتدارگرایی سیاسی، تمرکز قدرت در یک نهاد (حزب کمونیست چین) و یا در وجود یک فرد (علی خامنهای- ایران، کیم جونگ اون- کره شمالی، بشار اسد- سوریه، رائول کاسترو-کوبا، رابرت موگابه- زیمبابوه ….)، همزمان با محدود ساختن آزادیهای سیاسی (احزاب و افراد) است.
محقق اسپانیاییتبار «دانشگاه یل» خوان لیز، که مقایسه تطبیقی او از حکومتهای «اقتدارگرا»* و «تمامیتخواه»** و همچنین نظریه «آفتهای جمهوریت» از اعتبار جهانی برخوردار است، در تعریف اقتدارگرایی، از محدود ساختن تنوع (احزاب) سیاسی، اعمال نفوذ بر ساختارهای قانونگذاری، تلاش در کسب مشروعیت با توسل بر تحریک احساسات جمعی، برگزاری تظاهرات، مقابله با اعتراضات و سرکوب ناراضیان نام میبرد؛ نشانههایی که بدون استثنا در رفتارهای حکومت اسلامی ایران دیده میشوند.
بر اساس دکترین جین کیرک پاتریک سفیر آمریکا در سالهای نخست دهه ۸۰ در سازمان ملل، و نظریهای که در رساله سال ۱۹۷۹ خویش تحت عنوان «دیکتاتوریها و برخوردهای دو گانه» انتشار داد، حکومتهای «تمامیت طلب» مورد حمایت اتحاد شوروی قرار داشتند و اغلب حکومتهای «اقتدارگرا» از چتر حمایت بلوک غرب برخوردار بودند.
رونالد ریگان رییس جمهور دهه هشتاد آمریکا با استفاده از نظریه کیرک پاتریک، حمایت آمریکا از نظامهای اقتدارگرا را طی دوران جنگ سرد، با انگیزه مقاومتر کردن کشورهای در حال توسعه در برابر نفوذ بلوک شرق، حفظ منافع منطقهای آمریکا و به ویژه توجیه سیاست خارجی واشنگتن در حمایت از کشورهای جهان سومی که مخالف سلطه کمونیسم بودند، توسعه داد.
کمکهای نظامی به حکومت اسلامی ایران با وساطت فعال اسرائیل در ابتدای جنگ ایران و عراق، مسلح ساختن مجاهدین در افغانستان برای جنگ با ارتش سرخ، حمایت از دیکتاتوریهای آرژانتین (۱۹۸۳)، گواتمالا (۱۹۸۵)، فیلیپین (۱۹۸۶) و حمایت از نیروهای «کونترا» در مقابل نیروهای انقلابی نیکاراگوا (پیش از به قدرت رسیدن ساندینیستها) نمونههایی است از تاثیر دکترین «کیرک پاتریک» بر سیاست خارجی آمریکا و همچنین نمادی است از ماهیت اقتدارگرای حکومت مذهبی ایران به دلیل قرار گرفتن (موقتی) زیر چتر حمایت آمریکا، و تقابل با اردوگاه حکومتهای تمامیتخواه چپ.
نظامهای اقتدارگرا عموما با کمک نظامیان حکومت میکنند. رژیم اقتدارگرای ایران به جای داشتن لعاب نظامی، از زمان تولد تا پایان جنگ هشت ساله با عراق، رنگ مذهبی داشت و از این لحاظ نمونهای بود متفاوت با قالب ظاهری حکومتهای غیر آزاد دیگر. پس از توقف جنگ و خودداری نظامیان از ترک صحنه، تدریجا نشانه نظامی- پلیسی حکومت در کنار مذهب، شناسه ترکیبی و طبیعی رژیم شد.
حکومت اسلامی ایران ترکیبی است از اقتدارگرایی و تمامیتطلبی نظامهای شناخته شده، با این تفاوت که در دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی نیز در هیچیک از دو بلوک شناخته شده قرار نداشت و در بهترین شرایط ترجیح میداد مستقل، به اصطلاح غیر متعهد و جهان سومی معرفی شود.
الگوهای تغییر
سقوط امپراتوری اتحاد شوروی در سالهای آخر دهه هشتاد میلادی و پایان جنگ سرد شاهد بزرگترین فرار نظامهای قلدر از جرگه حکومتهای غیر دمکراتیک و پیوستن آنها به صف کشورهای آزاد جهان بود، اگر چه شماری از ۱۵ جمهوری اتحاد شوروی سابق (کشورهای آسیای مرکزی، بلاروس و…) به گونهای از تغییر در ساختار سیاسی خود سر باز زدند.
بعد از پایان جنگ سرد علاوه بر جمهوریهای سابق اتحاد شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو، تعداد قابل ملاحظهای از کشورهای آمریکا لاتین نیز از جرگه رژیمهای اقتدارگرا جدا و به جمع دمکراسیهای جوان پیوستند.
شکل گرفتن دمکراسیهای موج نو، بیش و کم بدون خونریزی بود؛ در شماری از آنها (آرژانتین و برزیل) تغییر به شکل استحاله از درون بود و در سایر کشورها (اوکراین و گرجستان) با اعمال اندکی فشار، انقلاب رنگین نام گرفت.
در این مرحله نیز جمهوری اسلامی (در کنار اکثریت قاطع کشورهای مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا) از گشودن درها و آزادسازی سیاسی- اجتماعی طفره رفت، و بجز تن دادن به یک دوران کوتاه و کم رنگ «اصلاحطلبی»، با تاکید بر انقلابی بودن، داشتن رسالت الهی و فریضه جنگ با استکبار، در مقابل مردمسالاری ایستاد.
پدیده «بهار عربی»
اعتراضهای مردمی موسوم به «بهار عربی» که با تظاهرات ۱۸ دسامبر سال ۲۰۱۰ تونس آغاز و به مصر، لیبی و سوریه کشیده شد، نخستین گام برای گسترش دمکراسی در خاورمیانه محسوب نمیشد.
چند هفته پیش از اشغال نظامی عراق و ساقط ساختن حکومت صدام در سال ۲۰۰۳، جورج بوش، رییس جمهوری آمریکا مدعی شده بود: «پس از صدام، عراق الگوی تعمیم دمکراسی در خاورمیانه خواهد شد.»
ارائه طرح «خاورمیانه بزرگ» از سوی «نومحافظهکاران» تازه به قدرت رسیده در آمریکا، نتیجه اصلاح دکترین «کیرک پاتریک» و شکل گرفتن نگاهی نو در ملاحظات امنیت ملی آمریکا بود.
پس از سقوط حکومت صدام، با فرو رفتن عراق در جنگ داخلی، دولت آمریکا اجرای طرح تعمیم دمکراسی در خاورمیانه را که تصور داشت به راحتی استقرار دمکراسی در کشورهای اروپای شرقی خواهد بود، عملا به فراموشی سپرد.
حکومت اسلامی ایران و پادشاهی عربستان که بیش از دیگر کشورهای منطقه خود را در قبال طرح خاورمیانه بزرگ بوش در خطر تغییر می دیدند، با توقف طرح یاد شده اطمینان خاطر بیشتری برای ماندگاری یافتند.
به روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ و از سر گیری طرح توسعه اتمی ایران را که در مقایسه با سازشکاری سال ۲۰۰۳ اصلاحطلبان حکومت اسلامی (امضای توافقنامه اتمی سعدآباد) یک اقدام تهاجمی محسوب میشد، میتوان نتیجه شکست «طرح خاورمیانه بزرگِ» نومحافظهکاران آمریکا دانست.
با کنارهگیری زینالعابدین بن علی رییس جمهور تونس، و فرار او در ۱۴ ژانویه سال ۲۰۱۱ به عربستان، دامنه موج آزادیخواهی جدید به دیگر کشورهای مسلمان منطقه از جمله الجزیره، مراکش، اردن، مصر، لیبی، سوریه، یمن و بحرین کشیده شد.
یک سال بعد از شروع موج بیداری تازه در کشورهای مسلمان، سه فرمانروای اقتدارگرا در تونس، مصر و لیبی سقوط کردند و سوریه به ورطه یک جنگ داخلی خونین و ویرانگر فرو رفت.
پیش از پیروزی در انتخابات و جانشینی جرج بوش در کاخ سفید، اوباما دکترین تازهای را برای خاورمیانه معرفی کرد. «بهار عربی» که پس از روی کار آمدن دولت دمکرات باراک اوباما شکل گرفت، همسو با بخشهایی از جهانبینی رییس جمهور تازه آمریکا بود، اگر چه جرقه اولیه آن پیشبینی نشده و تصادفی زده شد.
بر اساس دکترین اوباما، آمریکا حضور گسترده در جنگهای خاورمیانه را خاتمه میداد، نیروهای خود را از جبهههای افغانستان و عراق عقب میکشید، و مسئولیت رفع بحرانهای منطقه را بر عهده کشورهای بزرگ منطقه میگذاشت.
در دکترین اوباما، گسترش دمکراسی در خاورمیانه، در سایهی آشتی آمریکا با کشورهای مسلمان و تلاش برای جلب دوستی حکومتهای آنها قرار میگرفت. با این نگاه که دمکراسی سکولار و نوع غربی در خاورمیانه کار نمیکند، حمایت دولت اوباما، متوجه دولتهای اسلامگرای متکی بر صندوق رای و «انتخابات» شد.
اوباما حمایت از جمهوری اسلامی در تهران، حکومت اسلامگرای اردوغان در آنکارا و دولت اخوانالمسلمین محمد مرسی در قاهره را، راهکار ی میدید در میانه دو ضلع سیاست «تعمیم دمکراسی اسلامی» و «آشتی آمریکا با اسلامگرایان در خاورمیانه».
شکست دولت انعطافناپذیر اخوانالمسلمین و کنار رفتن مرسی در قاهره و قتل سفیر آمریکا در بنغازی نشان داد که دکترین اوباما نیز برای خاورمیانه با نواقص و ابهامهای مشخصی روبروست، چنانکه دکترین بوش و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ بود.
چشمانداز نو
اگر چه تغییر نظامهای منطقه، تنها متاثر از تغییر سیاست آمریکا در خاورمیانه نیست، در عین حال با توجه به ابعاد و عمق نفوذ تنها ابرقدرت جهان، تغییر رفتار و سیاستهای آمریکا طی ۶۰ سال اخیر از جمله موثرترین عوامل در تغییر شکل حکومتهای اقتدار گرای منطقه بوده است.
طی ماههای آینده در آمریکا دولت تازهای روی کار خواهد آمد. با تغییر سرنشین کاخ سفید سیاست خارجی آمریکا در منطقه بازبینی و در صورت پیروزی دمکراتها، رفتارهای سیاسی- نظامی آمریکا در منطقه «اصلاح» و در صورت به قدرت رسیدن جمهوریخواهان «متحول» خواهد شد.
تغییر معمولا هر چهار سال وزیران خارجه آمریکا (کالین پاول در دولت اول جرج بوش، کوندالیزا رایس در دولت دوم وی، هیلاری کلینتون در دولت اول اوباما و جان کری در دولت دوم او) نشانگر نیاز به اصلاح مدارهای حرکت دیپلماسی آن کشور با در نظر گرفتن وضعیت روز جهان است، و نه تغییر ساختاری در دکترین آنها.
با این پیش فرض که جمهوری اسلامی نظامی است اقتدارگرا و در نتیجه بی ثبات و در خطر فروپاشی از درون یا تغییر تحمیلی از برون، طی نوشته دیگری، ضمن مقایسه کاربردی پیش زمینهها و شرایطی که به تحولات سیاسی شش سال اخیر در تونس و مصر از یک سو، و لیبی و سوریه از سوی دیگر منجر شده است، مشابهتها و تفاوتهای الگوی تغییر سیاسی محتمل در ایران را مورد بررسی قرار میدهیم.
۱۳۹۵ خرداد ۱, شنبه
هر ایرانی مخالف رژیم تهران وظیفه دارد که از بانیان این تحقیق و گزارش و ارگانهای سیاسی و مدنی و شخصیت های دست اندر کار و شرکت کنندگانی که به نفع مردم ایران و رعایت حقوق بشر آنان،مطلبی بیان داشته و تصمیماتی در محکومیت رژیم گرفته اند قدرانی نماید.این قدردانی بمثابه وظیفه شناسی ملتی تلقی شده و موجب تشویق و اقدام مشابه دول و نهادهای رسمی و مدنی دیگر در جهان میگردد آسان ترین راه تماس و اظهار قدردانی ازین اقدام،ارسال ایمیل به دفاتر مربوطه می باشد.کمپین سفارت سبز این وظیفه خود را انجام داده شایسته است هموطنان در هر کجا هستند طی نامه ای ازین قبیل اقدامات بشر دوستانه تشکر نمایند:
گزارش اجمالی از پنل تحقیقی سنای کانادا با موضوع نقض حقوق بشر در ایران
خبرگزاری هرانا – در تاریخ دهم ماه می (ماه جاری میلادی) در مجلس سنای کانادا پنل تحقیقی با سخنرانی ۹ تن از نمایندگان، مهمانان ایرانی و شخصیت های حقوق بشری بینالمللی به مدت سه روز برگزار شد. گزارش پیشرو نگاهی اجمالی به این نشست است که توسط هرانا تدوین شده است.
گزارش اجمالی از پنل تحقیقی سنای کانادا با موضوع نقض حقوق بشر در ایران
خبرگزاری هرانا – در تاریخ دهم ماه می (ماه جاری میلادی) در مجلس سنای کانادا پنل تحقیقی با سخنرانی ۹ تن از نمایندگان، مهمانان ایرانی و شخصیت های حقوق بشری بینالمللی به مدت سه روز برگزار شد. گزارش پیشرو نگاهی اجمالی به این نشست است که توسط هرانا تدوین شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در تاریخ دهم ماه می (ماه جاری میلادی) در مجلس سنای کانادا پنل تحقیقی با سخنرانی ۹ تن از نمایندگان، شامل لیندا فروم، دنیل لانگ، جیمز کوان، سلما عطاءالله جان، رینل اندریچوک، لین بیاک سناتور، نورمن دویل، ژوان فریزر و استفن گرین و همچنین مهمانان ایرانی و شخصیت های حقوق بشری بینالمللی به مدت سه روز برگزار شد.
لیندا فروم، سناتور انتاریو در این نشست گفت: از پنل تحقیقی گذشته در سال ۲۰۱۳ تا اکنون که سال ۲۰۱۶ است سه سال گذشته و وضعیت حقوق بشر در ایران بدتر شده است. وضعیت مخالفان سیاسی، دگرباشان جنسی، وبلاگنویسان و روزنامه نگاران و اقلیت های مذهبی با بکارگیری شکنجه و رفتارهای ناشایست بدتر شده است. در این سه سال ۲۱۴۱ نفر با احکام قضایی در ایران اعدام شدند که بدترین در دنیا بود.
وی همچنین به وضعیت سعید ملک پور شهروند ایرانی-کانادایی زندانی در زندانهای ایران پرداخت و از حکومت ایران خواست وی را آزاد کند تا بتواند به کانادا بازگردد.
دنیل لانگ سناتور یوکن در سخنرانیاش به امیر امیرقلی پرداخت و با توضیح فعالیتها، اتهامات و حکم سنگین بیش از بیست سال حبس وی از دیگر سناتورها خواست تا به او بپیوندند و از حکومت ایران بخواهند او را آزاد کند.
جیمز کوان سناتور نوا اسکاتیا و رهبر سناتورهای لیبرال در مورد نرخ بالای اعدام ها در سال ۲۰۱۵ صحبت کرد و در ادامه به زندانیان سیاسی در صف اعدام پرداخت. او شخصا به نام حبیب لطیفی، محسن دانش پور و پسرش احمد و همچنین سامان نسیم اشاره و یک به یک به پرونده و وضعیت آنان پرداخت. وی تاکید کرد که این زندانیان چند سالی است که در سایه مرگ زندگی می کنند.
سلما عطاءالله جان سناتور ترنتو در این نشست به دانشجویان زندانی پرداخت و به عنوان مثال به وبلاگنویس سخی ریگی، دانشجوی رشته نرم افزار کامپیوتر و همچنین دانشجوی دیگر میثاق یزدان نژاد پرداخت.
رینل اندریچوک سناتور ساسکات چوان در سخنرانیاش پرونده روزنامه نگاران زندانی کرد: محمد صدیق کبودوند، کمال شریفی، عدنان حسن پور را مطرح کرد. وی همچنین به رتبه قعر جدولی ایران در گزارش آزادی مطبوعات اشاره و وضعیت سرکوب بهائیان در ایران را برجسته نمود.
لین بیاک سناتور اونتاریا مورد ناهید گرجی یک شهروند معمولی و مادر ایرانی را مطرح کرد که به خاطر فعالیت در شبکه های اجتماعی مورد سرکوب بازداشت و تحمل حبس شده است. او نیز از دیگر سناتورها خواست درکنار او از مقامات ایران خواستار آزادی او شوند.
نورمن دویل سناتور نیوفوندلند و لبرادور به زندانی سیاسی زینب جلالیان و وضعیت وخیم سلامت او پرداخت. این سناتور نیز خواستار آزادی فوری زینب جلالیان و دسترسی او به درمان مناسب شد.
ژوان فریزر سناتور کوبک و معاون رهبر سناتورهای لیبرال به وضعیت بغرنج مریم اکبری منفرد پرداخت و پرونده و روند قضایی و زندانی شدن او را توضیح داد و خواستار آزادی فوری این زندانی سیاسی شد.
استفن گرین سناتور هالیفکس به زندانی سیاسی بلوچ محمد صابر ملک رئیسی پرداخت که در زمان بازداشت نوجوان ۱۵ سالهای بود و در پایان سخنانش گفت “ایران محمد را آزاد کن!”.
در این نشست همچنین آقای پیام اخوان استاد حقوق بینالملل در دانشگاه مکگیل و آقای احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد اوضاع حقوق بشر در ایران به طور جداگانه به صورت ویدئو کنفرانس هر کدام در ده دقیقه سخنرانی کردند. پس از آن این دو مهمان به سوالات مختلف سناتورهای کانادایی در مورد اعدام متهمان جرایم مواد مخدر، وضعیت تبعیض زنان، سانسور، چگونگی استفاده از رابطه سیاسی با دولت ایران و نقض حقوق بشر در این کشور در کنار بسیاری موضوعات دیگر به طور مشروح پاسخ دادند.
خبر1-صدور حکم ۳۹ سال زندان برای علیرضا گلیپور، زندانی امنیتی و سیاسی
خبر2-نرگس محمدی به ۱۶ سال زندان محکوم شد
خبر3-دستگیری ۸ فعال مدلینگ، آرایش و لباس و «تشکیل پرونده قضایی» برای مدیران دهها صفحه مدلینگ در اینستاگرام
خبر4- حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی صبح روز گذشته پس از خروج از منزل توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
حبر5-ضرب و شتم زندانیان عقیدتی زندان رجایی شهر
خبر6-بازداشت یکی از فعالان زیست محیطی شهر اهواز
خبر7-اعدام جلو پنجره منازل مردم در مشهد
خبر9-«عنکبوت ۲»؛ پروژهای برای جلوگیری از تاثیر سبک زندگی بر عرصه سیاست.انتقادهای اخیر علی خامنهای از رواج «برندپوشی»٬ سفرهای خارجی٬ آموزش زبان انگلیسی٬ «بچه پولدارهای نوکیسه» و سبک نوین زندگی در ایران به اجرای پروژهای موسوم به «عنکبوت ۲» منجر شد.
نظریه: اینها و خبرهای دیگردر خصوص تنگ تر کردن حلقه محاصره مردم ایران توسط نهادهای بیت رهبری،حاکی از نگرانی خامنه ای از شورش مردم اعم از بیکاران گرسنگان و..(رییس سازمان نظام روانشناسی: ۹۵ درصد ایرانیها استرسِ تامین معاش دارند) ودر نتیجه تشدید سیاست همیشگی النصر بالرعب (پیروزی رژیم در ایجاد وحشت بین مردم است) می باشد.باین ترتیب بنظر میرسد سرنوشت رژیم به مهمترین پیچ تاریخی اش یعنی انقلاب پابرهنگان علیه طبقه ظالم ثروتمند و زندگی اشرافی اعضای راس هرم قدرت،رسیده است.
خبر2-نرگس محمدی به ۱۶ سال زندان محکوم شد
خبر3-دستگیری ۸ فعال مدلینگ، آرایش و لباس و «تشکیل پرونده قضایی» برای مدیران دهها صفحه مدلینگ در اینستاگرام
خبر4- حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی صبح روز گذشته پس از خروج از منزل توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
حبر5-ضرب و شتم زندانیان عقیدتی زندان رجایی شهر
خبر6-بازداشت یکی از فعالان زیست محیطی شهر اهواز
خبر7-اعدام جلو پنجره منازل مردم در مشهد
خبر9-«عنکبوت ۲»؛ پروژهای برای جلوگیری از تاثیر سبک زندگی بر عرصه سیاست.انتقادهای اخیر علی خامنهای از رواج «برندپوشی»٬ سفرهای خارجی٬ آموزش زبان انگلیسی٬ «بچه پولدارهای نوکیسه» و سبک نوین زندگی در ایران به اجرای پروژهای موسوم به «عنکبوت ۲» منجر شد.
نظریه: اینها و خبرهای دیگردر خصوص تنگ تر کردن حلقه محاصره مردم ایران توسط نهادهای بیت رهبری،حاکی از نگرانی خامنه ای از شورش مردم اعم از بیکاران گرسنگان و..(رییس سازمان نظام روانشناسی: ۹۵ درصد ایرانیها استرسِ تامین معاش دارند) ودر نتیجه تشدید سیاست همیشگی النصر بالرعب (پیروزی رژیم در ایجاد وحشت بین مردم است) می باشد.باین ترتیب بنظر میرسد سرنوشت رژیم به مهمترین پیچ تاریخی اش یعنی انقلاب پابرهنگان علیه طبقه ظالم ثروتمند و زندگی اشرافی اعضای راس هرم قدرت،رسیده است.
خبر1- پناهجویان ایرانی بالاترین سطح آموزش را دارند.در آلمان پناهجویان دهها هزار فرصت شغلی جدید ایجاد کردهاند.
نظریه:سرتاسر تاریخ شاهد مبارزه علم با جهل بوده است.همچون محاکمه گالیله در کلیسا در سال ۱۶۱۰بخاطر کشف در عمل و تایید کامل نظریه علمی کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید.(در تورات و انجیل و سپس قرآن آمده است که زمین مرکز کائنات هست و خورشید و ستارگان و تمام کائنات دور زمین میگردند).اما چون دکان کلیسا با این علم تخته میشد.گالیله را محاکمه و مجبور کردند بین مرگ و توبه یکی را انتخاب نماید .که وقتی از کلیسا خارج میشد زیر لب میگفت :علیرغم این توبه ،همین الان کره زمین دور خورشید میکردد.) اکنون بعد از 400 سال از آن واقعه در حالی که همه جای دنیا به نور علم و دانش آراسته شده،ایران ما بعلت توطئه غرب در سال 57 و تحمیل حاکمیت نکبت ملا ها بر آن ،به 1400 سال پیش برگشته ،رژیم ولی فقیه میخواهد قوانین،فرهنگ و نوع تمدن کویری و صحرائی عربستان در 14 قرن پیش را در زندگی ما ایرانی ها نهادینه نماید.جوان درس خوانده و اندیشمند ایرانی که به زیور علم و دانش در شاهراه جهانی اینترنت هم آراسته شده(جیغ های بنفش اخیر خامنه ای علیه اینترنت بخاطر همین هست) زندگی عصر حجری را که رژیم بر ایرانیان تحمیل نموده بر نمی تابد.اجبارا جلای وطن نموده زندگی در غربت را به زندگی درزندان بزرگی که خامنه ای آنرا با جهل و جور و جنون ذاتی اش آغشته نموده ،ترجیح میدهد.اما این پناهجوی ایرانی تبدیل به گل سر سبد مهاجرین در کشورهای دنیا از جمله آلمان میگردد و علم و دانش خود را در اختیار شکوفائی اقتصادی آلمان گذاشته و در نتیجه شریک اصلی ایجاد دهها هزارفرصت شغلی جدید در آلمان میگردد.آیا این افتخاری بزرگ برایرانیان نیست؟آیا این بزرگترین ننگ تاریخ علیه ایران و ایرانی توسط ملا ها و در راس آن خامنه ای نیست؟
خبر1- وزیر خارجه آمریکا: مشکلات بانکی را ایران خودش ایجاد کرده است.
خبر2- وزارت خزانه داری آمریکا،تسلط سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران موجب شده که بانکهای اروپایی عدم معامله با تهران را به ورود به بازار ایران ترجیح بدهند.
نظریه:رژیم تهران قرارداد ترکمنچایی اتمی را که ایران را از فن آوری اتمی برای همیشه محروم کرد،بخاطر ایجاد گشایش اقتصادی و جلو گیری از شورش و انقلاب بزعم خودشان 95 در صد از مردم ایران که اضطراب معیشتی دارند.پذیرفت.اما کلاف سر در گم نهادهای پیچ در پیچ و عریض و تحویل وابسته به بیت رهبری،چون به اقتصاد سرتا پا فاسد مافیایی-قاچاقی،معتاد شده و حرف اول و آخر را در اقتصاد ایران میزنند.مانع رسیدن به آنچه که هدف این توافق استعماری بود،گردیده است.یعنی هم اتم را از دست دادند و هم آنچه را که هدف این توافق بود.باین ترتیب منظور دو مقام آمریکایی از اظهارات فوق این است: دنیای آزاد که بر اقتصاد آزاد و رقابتی(رقابت در ارائه و تولید بهترین ها و برترین ها جهت کسب مشتری) نهفته است.هرگز راضی نمیشود وارد معامله با یک دیکتاتوری نظامی-مذهبی گردد.چون باید پاسخگوی مشتریان و نهادهای مردمی-حقق بشری در جهان گردد و الا بدنام گشته و آبروی چند ده ساله خویش را بخاطر معامله با یک رژیم مافیایی-نظامی مبتنی بر مذهب از دست میدهد.
خبر2- وزارت خزانه داری آمریکا،تسلط سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران موجب شده که بانکهای اروپایی عدم معامله با تهران را به ورود به بازار ایران ترجیح بدهند.
نظریه:رژیم تهران قرارداد ترکمنچایی اتمی را که ایران را از فن آوری اتمی برای همیشه محروم کرد،بخاطر ایجاد گشایش اقتصادی و جلو گیری از شورش و انقلاب بزعم خودشان 95 در صد از مردم ایران که اضطراب معیشتی دارند.پذیرفت.اما کلاف سر در گم نهادهای پیچ در پیچ و عریض و تحویل وابسته به بیت رهبری،چون به اقتصاد سرتا پا فاسد مافیایی-قاچاقی،معتاد شده و حرف اول و آخر را در اقتصاد ایران میزنند.مانع رسیدن به آنچه که هدف این توافق استعماری بود،گردیده است.یعنی هم اتم را از دست دادند و هم آنچه را که هدف این توافق بود.باین ترتیب منظور دو مقام آمریکایی از اظهارات فوق این است: دنیای آزاد که بر اقتصاد آزاد و رقابتی(رقابت در ارائه و تولید بهترین ها و برترین ها جهت کسب مشتری) نهفته است.هرگز راضی نمیشود وارد معامله با یک دیکتاتوری نظامی-مذهبی گردد.چون باید پاسخگوی مشتریان و نهادهای مردمی-حقق بشری در جهان گردد و الا بدنام گشته و آبروی چند ده ساله خویش را بخاطر معامله با یک رژیم مافیایی-نظامی مبتنی بر مذهب از دست میدهد.
خبر-خطبه امروزنماز جمعه : قدرت تخریب شبیخون فرهنگی و نرمافزارهای دشمن از موشکهای نظامی بیشتر است.
نظریه:باین ترتیب،خودشان هم اعتراف می کنند که فقط مترسگی از رژیم تهران باقیمانده وعنقریب فاتحه آن هم خوانده میشود.چون بقول خودشان 95 در صد مردم از دین،برگشته،در حال اضطراب ودلشوره اقتصادی بسر میبرند.که چنین دلشوره ها عامل بزرگترین انقلابات در تاریخ بشر از انقلاب کبیر فرانسه در 1789 تا انقلاب 1917 در روسیه شده است.
نظریه:باین ترتیب،خودشان هم اعتراف می کنند که فقط مترسگی از رژیم تهران باقیمانده وعنقریب فاتحه آن هم خوانده میشود.چون بقول خودشان 95 در صد مردم از دین،برگشته،در حال اضطراب ودلشوره اقتصادی بسر میبرند.که چنین دلشوره ها عامل بزرگترین انقلابات در تاریخ بشر از انقلاب کبیر فرانسه در 1789 تا انقلاب 1917 در روسیه شده است.
خبر هفته گذشته:هشدار خامنه ای نسبت به خطر اينترنت : ” فضای مجازی ميدان جنگ است”
خبر اینهفته:تعداد مشترکان اینترنت پرسرعت در ایران ۴۱ برابر شد.
نظریه: اطرافیان خامنه ای مراقب وی هستند مبادا از زبانش در برود و مثلا خطاب بمردم بگوید.چون امروز هوا آلوده است در خانه بمانید.که گفتن این جمله همان و ریختن 80 میلیون جمعیت ایران از کوچک و بزرگ به خیابانها و انقلاب سرنوشت ساز علیه بساط خامنه ای همان.
خبر اینهفته:تعداد مشترکان اینترنت پرسرعت در ایران ۴۱ برابر شد.
نظریه: اطرافیان خامنه ای مراقب وی هستند مبادا از زبانش در برود و مثلا خطاب بمردم بگوید.چون امروز هوا آلوده است در خانه بمانید.که گفتن این جمله همان و ریختن 80 میلیون جمعیت ایران از کوچک و بزرگ به خیابانها و انقلاب سرنوشت ساز علیه بساط خامنه ای همان.
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه
خبر- ایرینا بوکووا مدیر کل یونسکو همزمان با گشایش نمایشگاه و مسابقهای در تهران از کاریکاتورهای مربوط به هولوکاست، در بیانیهای این اقدام را به مسخره گرفتن حادثهای غم انگیز در تاریخ و موجب تشدید خشونت و نژاد پرستی دانست.
نظریه:کمپین سفارت سبز طی نامه ای به خانم ایرینا بوکووا،با تاکید به ماجراجوئی های رژیم تهران در منطقه اعم از یمن،عراق،لبنان،سوریه، و...تبعض های ناروایی که علیه نصف جمعیت ایران یعنی زنان و هموطنان دیگر اعم از اهل تسنن و بهایی و...اعمال می کند(با ذکرمستند مثالهایی در هر یک از این موارد) بار دیگر خاطر نشان ساخت،حساب اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران با ده درصد هرم قدرت استبداد مذهبی رژیم تهران،جدا بوده، مردم ایران هلوکاست را فاجعه ایی بزرگ علیه بشریت نام برده و آنرا برای همیشه و تا پایان تاریخ محکوم خواهد نمود.رونوشت این نامه به تعدادی از محافل رسمی و مدنی -حقوق بشری جامعه بین المللی ارسال شد.
خبر امروز- بحران اقتصادی و افزایش خشم عمومی در ونزوئلای قحطی زده:مردم عصبانی از «صف کشیدن برای همه چیز» با کمبود همه چیز مواجه هستیم." زد و بند مدیران برخی فروشگاهها با نیروهای پلیس"۹۰ درصد درآمد این کشور از فروش نفت تامین میشود و کاهش جهانی قیمت نفت روی این کشور تاثیر منفی گذاشته است.
خبر فردا - با ادامه فساد.دزدی و این قبیل اقدامات .عین اتفاقات بالا در حال رخ دادن در ایران ماست.
خبر فردا - با ادامه فساد.دزدی و این قبیل اقدامات .عین اتفاقات بالا در حال رخ دادن در ایران ماست.
خبر- نامه نهادهای حقوق بشری به اتحادیه اروپا در مورد احکام زندان شهروندان بهایی در ایران
نظریه:بهایی ستیزی دکانی است که ملا ها در گذشته برای پر کردن جیب خود و اکنون برای ایجاد اختلاف بین رنگین کمان ملت ایران و ادامه حکومت خون و جنون و جهل شان از آن استفاده می کنند.باید ازنامه نهادهای حقوق بشری به اتحادیه اروپا پشتیبانی نمود.هر ایرانی وظیفه دارد طی نامه ای به دفتر اتحادیه اروپا به ظلمی که باین قشر از هموطنان مظلوم ما از سوی نهادهای ترور و وحشت رژیم،هر روز و هر لحظه بکار گرفته میشود.اعتراض نماید.کمپین سفارت سبزطی نامه ای بدفتر مزبور،در راستای پشتیبانی از نامه این نهادها، خواهان توجه دقیق اعضای اتحادیه اروپا به نقض فاحش حقوق بشری که درین مورد به هموطنان بهایی ما میرود،گردیده،موج اخیر بهایی ستیزی نهادهای امنیتی رژیم را شبیه کریستال ناخت( دستگیری های دسته جمعی هزاران یهودی در پی "کریستال ناخت" (شب شیشه های شکسته) در نوامبر 1938،توسط نازی ها) نام برده، تقاضا نموده قبل از ایجاد حمام خون در زندانها و مجامع هموطنان بهایی در گوشه و کنار کشور ،مانع هلوکاست دیگر در ایران بعد از هلوکاست کهریزک در سال 88 در پی کودتای خامنه ای گردند.درین نامه،اوضاع فعلی ایران شبیه،کشتارمردم ایران در سال 88 توسط رژیم توصیف شده است.رونوشت نامه به سایر نهادهای رسمی و مدنی از جمله دفتر بانکی مون دبیر کل سازمان ملل و دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل نیزارسال شد.
خبر1-صدور حکم ۳۹ سال زندان برای علیرضا گلیپور، زندانی امنیتی و سیاسی
خبر2-نرگس محمدی به ۱۶ سال زندان محکوم شد
خبر3-دستگیری ۸ فعال مدلینگ، آرایش و لباس و «تشکیل پرونده قضایی» برای مدیران دهها صفحه مدلینگ در اینستاگرام
خبر4- حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی صبح روز گذشته پس از خروج از منزل توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
حبر5-ضرب و شتم زندانیان عقیدتی زندان رجایی شهر
خبر6-بازداشت یکی از فعالان زیست محیطی شهر اهواز
خبر7-اعدام جلو پنجره منازل مردم در مشهد
خبر9-«عنکبوت ۲»؛ پروژهای برای جلوگیری از تاثیر سبک زندگی بر عرصه سیاست.انتقادهای اخیر علی خامنهای از رواج «برندپوشی»٬ سفرهای خارجی٬ آموزش زبان انگلیسی٬ «بچه پولدارهای نوکیسه» و سبک نوین زندگی در ایران به اجرای پروژهای موسوم به «عنکبوت ۲» منجر شد.
نظریه: اینها و خبرهای دیگردر خصوص تنگ تر کردن حلقه محاصره مردم ایران توسط نهادهای بیت رهبری،حاکی از نگرانی خامنه ای از شورش مردم اعم از بیکاران گرسنگان و..(رییس سازمان نظام روانشناسی: ۹۵ درصد ایرانیها استرسِ تامین معاش دارند) ودر نتیجه تشدید سیاست همیشگی النصر بالرعب (پیروزی رژیم در ایجاد وحشت بین مردم است) می باشد.باین ترتیب بنظر میرسد سرنوشت رژیم به مهمترین پیچ تاریخی اش یعنی انقلاب پابرهنگان علیه طبقه ظالم ثروتمند و زندگی اشرافی اعضای راس هرم قدرت،رسیده است.
آنچه می خوانید اطلاعاتی است که رئیس کمیته بهداشت شورای فرهنگی و اجتماعی زنان مطرح و روزگذشته خبرگزاری ایسنا آن را منتشر کرد:
12میلیون دختر و پسر ایرانی در سن ازدواج اند اما بختی برای تشکیل خانواده ندارند. یک سوم خانوادهها یا فرزند ندارند و یا تک فرزندی هستند.
سقط جنین نسبت به سالهای پیش بیش از 5 برابر افزایش یافته است.افزایش سزارین و سقط جنین در کنار سیاستهای کنترل جمعیت منجر به کاهش نرخ باروری کل شد. جمعیت جوان کشور 23.4 درصد است و در 30 سال آینده جمعیت سالمندی بیش از 20 درصد کل جمعیت میشود.کشور دچار پیری زودرس میشود و آمار ناباروری 20 درصد شده است. سالانه 5 تا 6 هزار سقط جنین رسمی در کشور ثبت میشود اما دهها هزار مورد به صورت ثبت نشده انجام میشود.
وقتی از آسیبهای اجتماعی و میزان گسترش این آسیبها در جامعه صحبت می کنیم باید بدانیم که به عنوان نمونه 11 میلیون حاشیه نشین و بیش از هفت میلیون ساکن مناطق بافت فرسوده در کشور داریم که جمعا 18 میلیون حاشیه نشین را تشکیل میدهد. این جمعیت خود به تنهایی تولیدکننده آسیب است.
مهاجرها به مناطق حاشیهنشین شهری مهاجرت میکنند در نتیجه مبداء به نقطه بحرانی تبدیل میشود.
حدود چهار میلیون معتاد داریم و این به معنای درگیری این تعداد خانواده با معضل اعتیاد و تبعات آن است.
حداکثر آمار طلاق در کشور باید 10درصد باشد که این آمار الان 23 درصد است، البته این آمار جدای از طلاق عاطفی است. 15 میلیون پرونده قضایی داریم که براین اساس با توجه به جمعیت کشور از هر پنج نفر یک نفر با مسئله قضایی درگیر است.
220 هزار زندانی ثابت و 600 هزار زندانی غیرثابت در کشور داریم که خانواده را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
سالی 30 هزار نفر در نتیجه تصادفات رانندگی کشته میشوند و در کنار این آمار، آمار قطع نخاعیها نیز وجود دارند. هر قطع نخاعی 20 تا 30 نفر را به طور میانگین بین 30 تا 40 سال مشغول به خود میکند.
2.6 میلیون زن سرپرست خانوار داریم.
تازه این آمارها به صورت میانگین است. مثلا در رابطه با طلاق با اینکه میانگین طلاق در کشور 23 درصد عنوان میشود، در منطقهای مانند شمیرانات تهران این نرخ به 60 درصد میرسد.
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۸, سهشنبه
بزرگترین اندام بدن، یعنی پوست، با نشان دادن بعضی نشانهها میتواند به ما بگوید چیزی در بدنمان درست کار نمیکند. مشکلات سلامتی که بدنمان دارد در صورت ما قابل مشاهده است.
بر اساس نظر متخصصان چینی در حوزهی پزشکی، تمام اندامهای بدن با قسمت خاصی از صورت در ارتباط هستند، و آن قسمت میتواند به ما بگوید یک اندام مشخص درست کار نمیکند. تغییرات رنگ پوست، جوشها و کورکها، همه نشانههای مشکلاتی در اندامهای درونیمان هستند.
در ادامه با ۸ بیماری آشنا می شوید که از روی صورت می توانید آن ها را تشخیص بدهید. هم چنین راه حل یا درمان مربوط به هر بیماری نیز پس از طرح مشکل معرفی خواهد شد.
۱. مثانه و رودهی کوچک- پیشانی
مشکل: هضم کند- معمولا ناشی از استرس، چربی، بیدار ماندن تا دیروقت، و مصرف خوراکیهای فرآوریشده، قند و الکل است.
راهحل: از مصرف الکل و خوراکیهای ذکرشده در بالا خودداری کنید. خوب بخوابید و خوراکیهای خام و آب فراوان مصرف کنید.
۲. کبد- ناحیهی بین ابروها
مشکل: معدهتان استراحت نداشتهاست. کار کردن زیاد معده ناشی از خوردن گوشت زیاد و آلرژی به خوراکیهایی است که میخورید.
راهحل: مراقبه، یوگا، پیادهروی تند، هوای تازه و خوراکیهای تازه میتواند مشکلات کبد را برطرف کند.
۳. کلیهها: قوس ابرو
مشکل: ممکن است مشکلات کلیه ناشی از قلب ضعیف، مصرف دخانیات، جریان خون بد و مصرف الکل باشد.
راهحل: اجازه ندهید آب بدنتان کم شود. از مصرف الکل، نوشیدنیهای شیرین و کافئین خودداری کنید و آب فراوان بنوشید.
۴. قلب- بینی
مشکل: هم قلب و هم فشار خون بالا میتواند سبب ایجاد تغییرات بد در پوست بینیتان شود. ممکن است این مشکلات ناشی از جریان خون بد، بودن در فضاهای بسته، ورم معده، گازها و هوای آلوده باشد.
راهحل: مرتب ورزش کنید. با مصرف چای سبز سموم را از بدنتان پاکسازی کنید. میزان فشار خون و کلسترولتان را مرتبا کنترل کنید.
۵. ریهها- قسمت بالایی گونهها
مشکل: اگر مشکل ریهی ناشی از مصرف دخانیات، آسم، و هوای آلوده داشتهباشید، ممکن است پوست گونهها و نیز پوست زیر چشمانتان تغییر کند.
راهحل: ورزش کنید، از هوای آلوده دوری کنید، و مصرف دخانیات را ترک کنید.
۶. کلیهها و ریهها- گونهها
مشکل: قند، خوراکی بد، مصرف دخانیات و استرس علت مشکلات این اندامها است.
راهحل: رژیم غذایی و محصولات زیباییای را که مصرف میکنید، بهبود ببخشید.
۷. معده- چانه و دهان
مشکل: تغییرات پوست اطراف چانه و دهان ناشی از مشکلات معده است. ممکن است مشکلات معده ناشی از مصرف خوراکیهای چرب و شیرین، الکل و کافئین باشد.
راهحل: رژیم غذاییتان را بهبود ببخشید و میوهی بیشتری بخورید. اگر مشکل ادامه داشت، به پزشک مراجعه کنید.
۸. هورمونها- گردن و فک
مشکل: مصرف بیش از حد کافئین، ادویهجات، و خوراکیهای شور. نوشیدن آب به مقدار کم.
راهحل: مصرف کافئین، ادویهجات، و نمک را کاهش دهید، و میزان آبی را که مینوشید افزایش دهید.
ترجمه:تحریریه سایت کسب و کار بازده_مینا بنادکوکی
منبع:choosehealthylife
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه
اگر 1+5 را از حالت فرمول مبهم ریاضی در اورده و باکلمات نشان دهیم خواهیم داشت، ایالات متحدۀ امریکا +چین+روسیه+انگلستان+فرانسه+المان این مجموعه برابر است با 90 در صد نیروی نظامی و اقتصادی وصنعتی دنیا، با 6 وزیر امورخارجه و ده ها مشاور متخصص و دانشمند در یکطرف، و در طرف دیگر نمایندگان دولتی مانند جمهوری اسلامی که توان مدیریت « ارد و نان » کشور را ندارد، قرار گرفته اند. نام این را باید « محاکمه » گذاشت نه « مذاکره » ودر چنین محاکمه ای معلوم است چه مکافاتی در انتظار محکوم است.
سناریوهای پسابرجام برای رژیم و ایران٬ کورش عرفانی
شرایط جهان، منطقه و کشورمان آثار تغییراتی قابل توجه را از خود بروز می دهند. این شرایط سه گانه در چارچوب وضعیت کشورمان به هم گره خورده اند. در ایران تنش ها بین مافیاهای موجود در ساختارقدرت بر سر نحوه ی مدیریت بحران های عمیق اجتماعی، اقصادی، زیست محیطی و غیره روز به روز بالا گرفته و هر چه بیشتر رسانه ای می شوند. در آمریکا تلاش دولت اوباما برای به مهار کشیدن رژیم ایران به واسطه ی توافق برجام با خطر شکست جدی روبروست و از کارزار پر جنجال و هیاهوی انتخاباتی در این کشور این گونه به نظر می رسد که ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید همزمان خواهد شد با چرخشی معنی دار در سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به رژیم ایران.
در خاورمیانه، عربستان سعودی موفق شده اتحادی گسترده را علیه جمهوری اسلامی با خود همراه کند، از جمله کشور پاکستان با قدرت اتمی و ترکیه دارای بزرگترین ارتش در میان کشورهای عضو ناتو. رجب طیب اردوغان با پیشبرد سیاست های فاشیستی خود به دنبال قبضه کردن کامل قدرت در ترکیه است تا رویای امپراتوری عثمانی خویش را هر چه فعال تر در همسایگی ایران به پیش برد. دولت دست راستی اسرائیل بیش از همیشه تلاش دارد با کمک لابی های قدرتمند طرفدارش در آمریکا بر روند انتخاباتی این کشور تأثیر گذار باشد تا رئیس جمهور آینده شانس تبدیل رژیم ایران به یک حکومت «متعارف» را در عرصه ی روابط بین الملل از بین ببرد. همزمان، دولت نتانیاهو، در راستای اجرایی کردن طرح اسرائیل بزرگ، نقش هر چه فعال تری در مسئله ی استقلال کردها در خاورمیانه بازی می کند. نزدیکی بی سابقه ی عربستان سعوی، ترکیه و اسرائیل با کمرنگ تر کردن اختلافات قدیمی شان، به منظور تقابل با جمهوری اسلامی و پیشبرد سیاستی هماهنگ برای نابود سازی تمامیت ارضی ایران، در جریان است. دولت های اروپایی، به دلیل ترس از مجازات های آمریکا، هر چه بیشتر از امکان بهره گیری از موقعیت های اقتصادی پسا برجام در ایران سرخورده شده و درک نقش مخرب سپاه در این میان، تغییراتی را در سیاست خارجی اتحادیه اروپا در برخورد با جمهوری اسلامی محتمل می سازد.
در یک کلام، تحولات کنونی در ارتباط با ایران، چه در سطح جهانی و چه در صحنه ی داخلی، نشان از سمت و سویی جدید و بسیار متفاوت با روند ۳۷ ساله ی گذشته دارد و بوی تغییراتی مهم از آن به مشام می رسد. پیگیری دقیق روند این وقایع سرنوشت ساز به احزاب و تشکل های سیاسی اجازه خواهد داد در بزنگاه تاریخی و در تناسب با مسئولیت های جمعی خود نقشی تأثیرگذار ایفا کنند.
بر اساس شواهد موجود می توان روند وقایع را در آینده ای نزدیک بر اساس یکی از سه سناریوی زیر تصور کرد:
سناریوی یکم: فروپاشی نظام جمهوری اسلامی
وخامت بی سابقه و روز افزون بحران ها در ایران نشان از وضعیتی دارد که به نظر می رسد نظام جمهوری اسلامی را به موقعیت فروپاشی بسیار نزدیک کرده باشد؛ شرایطی که در فرهنگ سیاسی غرب از آن با واژه های 1collapse و یا به شکلی دقیق تر implosion2 یاد می کنند. ناظران خواهند توانست شواهد و علائم این فروپاشی را در زمینه های زیر بیابند:
1.وضعیت بسیار وخیم اقتصادی:
اقتصاد ایران به نوعی از ورشکستگی اعلام نشده دچار است. رکود تورمی حاکم بر ایران، افزایش سرسام آور میزان نقدینگی، از دست رفتن ارزش پول ملی و لذا سقوط شدید قدرت خرید مردم، تعطیلی گسترده ی واحدهای تولیدی و به واسطه ی آن، اوج گیری بحران بیکاری، همه و همه نشان از وخامت بی سابقه ی بحران اقتصادی در کشورمان دارد. وحشت رژیم از هراس مردم از وضعیت بن بست در صحنه ی اقتصادی و به دنبال آن، آشوب های اجتماعی، سبب شده بازیگران در هر دو جناح سنتی و جدید قدرت، توافقی ناگفته در پنهان نگاه داشتن این وضعیت از افکار عمومی داشته باشند. هرچند در جنگ قدرت بین مافیاهای حاکم بر ایران هر از چندی شاهد افشا شدن گوشه های کوچکی از این اوضاع بسیار وخیم اقتصادی هستیم. این افشاگری ها با این وجود فقط بخش روی کوه یخ مشکلات نظام است.
1.جنگ قدرت بین مافیاهای رژیم:
برای مهار کردن بحران های تودرتو و روزافزون رژیم، هر یک از دو مثلث سنتی و جدید قدرت3 در جمهوری اسلامی، برخورد متقاوت و نظام مدیریتی خاص خود را پیشنهاد میکنند. مثلث سنتی قدرت خواهان حفظ شیوه های کشورداری سنتی از نوع سه دهه ی گذشته است و مثلث جدید قدرت معتقد است که باید کارهای اجرایی و مدیریتی را به فن سالاران وفادار به نظام سپرد. از این رو، نحوهی مدیریت کشور در حوزه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی و غیره، بنا به آن که کدام یک از این دو جناح دست بالا را پیدا کند، تغییر خواهد کرد. از یک طرف مثلث سنتی قدرت با هر نوع سیستم نظارتی در زمینه ی اقتصادی مخالفت دارد تا بدین بوسیله بتواند با دست باز به چپاول خود در تمامی عرصهها همچون گذشته ادامه دهد، از طرف دیگر، مثلث جدید قدرت خواهان برقراری ضابطهمندی در چارچوب جمهوری اسلامی است تا بدنبال آن، سرمایههای خارجی رغبت به سرمایهگذاری در ایران پیدا کنند. شواهد نشان از راه سازشی بین این دو گرایش ندارد و به نظر میرسد در نهایت، این نبرد سیاسی با ماهیت مافیایی به حذف یکی از این دو جناح منجر خواهد شد. آن چه که راه را برای توافقی میان این دو مثلث سد کرده است همانا محدودیت های ساختاری کشور است که در بسیاری از موارد به حد شکننده و خط قرمزهای خود رسیده است.
2.بحران اجتماعی فعال
بیان نارضایتی و انتقاد در سطح جامعهی ایرانی هر چه فراگیرتر میشود. در نبود اشکال جمعی مناسب برای ابراز این نارضایتی جامعه به رفتارهای اعتراضی درون گرا مانند خودکشی روی آورده است. اما اعتراضات جمعی نیز رو به افزایش گذاشته است. البته تا وقتی که اعتراضات و اعتصابها به شکل پراکنده و نامنسجم باشد برای رژیم بیخطر محسوب خواهند شد. وحشت نظام از پایین آمدن سطح تحمل جامعه، به حدی که دست به عکس العمل خشن و فعال بر ضد مسببین مشکلات بزند، آشکار است. استقرار «پلیس نامحسوس» در خیابان ها بیانگر ترس رژیم از جرقه خوردن انفجار خشم مردم است. بحران اجتماعی فعال، هر چند هنوز علائم آن به شکل گسترده مشاهده نمیشود، اما صرف احتمال بروز آن برای رژیم خطرساز بوده و خود یکی از شاخصهای فروپاشی خواهد بود. با توجه به رشد شتاب یافتهی بحران عمیق معیشتی، صنفی، اقتصادی و اجتماعی، احتمال بروز پدیده ی شورش ها کم نیست و سرکوب بدترین پاسخی است که یک جامعه ی گرسنه می تواند به فریاد اعتراض خود دریافت کند. به همین خاطر بستر نوعی از رادیکالیسم اجتماعی فراهم شده و در انتظار فرصتی است تا به شکلی خشن خود را بروز دهد.
3.بحران زیستمحیطی و طبیعی
بیآبی و خشکسالی شدید کنونی خبر از تابستان سختی به ما میدهد که شاید در دل خود اعتراضات کشاورزان و روستاییان را به همراه داشته باشد. درگیری های محلی بر سر آب آغاز شده و حتی شروع به گرفتن تلفات کرده است، به محض تبدیل این آشوب های محلی به درگیری های بزرگ منطقه ای ما شاهد استقرار فضای هراس در درون مناطق مواجه با کم آبی خواهیم بود. امری که می تواند شروعی برای مهاجرت های بین استانی و دردسرهای فراوان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناشی از آن باشد.
بحران زیستمحیطی و طبیعی به درجه ای از وخامت خود رسیده که نظام دیگر هیچ نوع راه برون رفت پایه ای برای آن ندارد و میتوان پیشبینی کرد کوچکترین راه حلی برای مقابله با سیل مردمی که در آینده ی نه چندان دور به واسطه ی بحران زیست محیطی مجبور به ترک خانه و کاشانه ی خود می شوند ندارد. این بحران هم عمیق است و هم طولانی. یعنی چشم اندازی برای بهبود آن در چند سال آینده نیست، اما دلایل زیادی بر وخامت هر چه بیشتر شرایط، در میان مدت، وجود دارد.
تمامی این شواهد حاکی از آن است که سوءمدیریت ریشهدار در بسیاری از عرصهها، نظام و جامعه را به سرحد فروپاشی رسانده است. سردمداران رژیم که وقایع را از نزدیک رصد می کنند، به خوبی متوجه این خطر هستند و تلاشی - شاید مذبوحانه - دارند تا این فروپاشی را به قول خود مدیریت کنند. هدف نظام این است که آغاز هر گونه رویدادی را که بتواند برای نظام خطر آفرین باشد مهار کند و به نوعی از کلید خوردن فروپاشی جلوگیری کند. اتاق های فکر نظام می دانند که روند فروپاشی تا موقعی که به طور فعال کلید نخورده است یک پدیده است و از زمانی که در جایی شروع شود به پدیده ی دیگری تبدیل می شود. تلاش نظام اما برای پرهیز از در خود فروریختن تنها در صورتی می تواند به ثمر بنشیند که توام با تغییرات بنیادین اقتصادی و تحولات ساختاری در مدیریت کشور باشد. در شرایط فعلی چشم انداز این دو بسیار ضعیف است، به نحوی که به نظر می رسد نظام توانایی کمی برای برون رفت از شرایط سخت کنونی و پرهیز از فروپاشی داشته باشد. عملکرد رژیم در ماه های آینده شاهدی بر این مدعا خواهد بود. باید دید که آیا جمهوری اسلامی می تواند در فضای پسابرجام تغییری مثبت در شرایط عمومی کشور را کلید بزند و یا این که به سوی یک درهم پاشی اساسی خواهد رفت.
سناریوی دوم: بحران خارجی و جنگ
تلاش و تکاپوی دست راستی ها در آمریکا خبر از کسب آمادگی و تدارک جدی برای برخورد سخت تر با ایران میدهد. هدف از این تهاجم احتمالی که با سفارش لابی قدرتمند اسراییل و به رهبری ایالات متحدهی آمریکا صورت خواهد گرفت، ربودن فرصت "عادی"سازی از دست رژیم جمهوری اسلامی و حامیان همیشگی آن در وزارت امور خارجهی آمریکا خواهد بود. رژیم ایران که عملکرد وحشیانه و تروریستی آن همواره و از همان روز نخست تاکنون در جهت منافع جنگ طلبان جهانی و منطقه ای بوده است، در عرض ۳۷ سال گذشته توانسته است با دخالت ورزی ها و آشوب گری هایش در خاورمیانه، خواسته و ناخواسته، همه ی بهانه های لازم برای جناح توسعه طلب اسرائیل در راستای پیشبرد طرح اسراییل بزرگ را فراهم سازد. از این رو، هربار که فرصت آن پیش آمده تا جمهوری اسلامی - از درون با قدرتگیری نیروهای اصلاحطلب و یا از بیرون، با کمک بخشی از جامعهی بینالملل - به رژیمی «متعارف» تبدیل شود، اسرائیل این امر را بر خلاف منافع خود یافته و به شکل فعال در آن کارشکنی کرده است تا این گزینه را از میان ببرد.
نمونهی بارز این سیاست سنگ اندازی اسرائیل را در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و گرایش مادلن آلبرایت در وزارت خارجهی امریکا برای عادیسازی روابط با رژیم ایران دیدیم. و یا اشاره کنیم به تمام تلاشی که اسرائیل برای برهم زدن و یا اجرایی نشدن مذاکرات منجربه توافق برجام در دوران اوباما داشت. امروز که شرایط سرمایه داری جهانی ایجاب می کند جنگ های متعدد کوچک یا یک جنگ بزرگ جهانی به راه بیافتد، بدیهی است که ایران یکی از مناسب ترین کشورها برای این سناریو نظامی گری است. سناریویی که سود آن از یک سو به جیب شرکت های بزرگ تسلیحاتی جهان سرمایه داری خواهد رفت و از سوی دیگر، با تخریب کشورهای خاورمیانه، شرایط را برای اجرای طرح اسرائیل بزرگ فراهم خواهد ساخت.
عملکرد بخش سنتی نظام جمهوری اسلامی به طور آشکاری در این سمت حرکت می کند. آنها می دانند که فضای پسابرجام فضای تغییرات ناگزیر است، به همین خاطر ترجیح خواهند داد که به عنوان آخرین تلاش در جهت حفظ موقعیت خود و از دست ندادن امتیازات خاص خویش، کشور را به سوی یک جنگ تمام عیار ببرند تا شاید در فضای جنگی بتوانند شانسی برای تامین بقای خویش بیابند. آنها در چنین فضایی خواهند توانست مخالفان خویش از ساختار قدرت را بیرون برانند، در میان زندانیان سیاسی و فعالان مدنی در داخل کشور کشتار دوباره ای به راه بیاندازند و سرانجام این که به اسم «جنگ ملی و میهنی» شرایط فقر و سرکوب را به جامعه تحمیل کنند.
هم سویی این دو گرایش، یعنی جنگ طلبی در آمریکا و اسرائیل از یکسو و باور به نجات بخش بودن جنگ میان سپاهیان در ایران از سوی دیگر می تواند در یک نقطه به هم تلاقی کرده و یک رویارویی بزرگ نظامی در خلیج فارس و خاورمیانه بیانجامد. کاندیداهای زیادی برای شرکت در این جنگ حاضرند که عربستان سعودی و کشورهای متحد با آن تنها یکی از این بازیگران خواهند بود. این سناریو می تواند پس از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید آمریکا تقویت شده و به صورت فعال درآید.
سناریوی سوم: استحاله ی نظام
سناریوی سوم عبارت است از امکان فرضی باز تعریف روابط قدرت و استحاله ی نظام از درون. این همان جراحی ساختاری معروف است که نظام می تواند به آن تن دردهد و به واسطه ی آن بخشی از بدنه ی خود را حفظ کند. این سناریو البته مورد حمایت جناحی از سرمایهداری جهانی در امریکا و اروپا می باشد. این همان جریانی از سرمایه داری است که در تلاش برای به چنگ آوردن فرصت های اقتصادی در ایران از مثلث جدید قدرت حمایت کرده و می کند تا به آنان توانایی دور زدن مثلث سنتی قدرت را بدهد. این گرایش از آن روی اهمیت دارد که اگر سناریوی جنگ روی ندهد درصدد است با تقویت بنیه ی اقتصادی نظام جمهوری اسلامی مانع از بروز سناریو نخست، یعنی شورش مردم و فروپاشی رژیم شود. این جناح سرمایه داری حامی سرسخت بقای نظام و از این طریق به دست آوردن قراردادهای چرب و نرم برای غارت ثروت های طبیعی ایران، استفاده از بازار مصرف گرای آن و نیز بهره بری از نیروی کار ارزان قیمت کشور می باشند. آنها ادغام اقتصاد ایران در سرمایه داری جهانی را در شرایط ضعف ایران می خواهند، چون می دانند از این طریق باج های بهتری خواهند گرفت.
در صورتی که مثلث جدید قدرت (باند رفسنجانی، جریان اصلاح طلب و باند روحانی) بتواند عملکرد خود را در عرصه بیرون کشیدن اختیارات از دست مثلث سنتی قدرت (باند خامنه ای، سپاه و بازار) با موفقیت هایی توام سازد و از خود قاطعیت در پیشروی نشان دهد، این بخش از سرمایه داری به یاری بیشتر او شتافته و به این ترتیب امکان استحاله ای دردناک اما سودآور را در درون نظام جمهوری اسلامی فراهم خواهند کرد. اهمیت این استحاله برای نظام در این است که دیگر نه به واسطه ی شورش و خشم مردم فرو می پاشد و نه از طریق جنگ به مرحله ی خطرناک و نهایی خویش می رسد، بلکه به یاری سرمایه های کلان غربی از این بحران های متعدد خویش به نحو موقت هم که شده جان سالم به در می برد و با برخی از تغییرات سخت اما ضروری در در درون خویش، ماندگاری میان مدت خود را تضمین می کند. به عبارت دیگر، بخشی از نظام با ظاهری تازه، اما با حفظ کامل منطق بی رحم حاکم بر ساختار اجتماعی-اقتصادی کنونی، بر سر کار خواهد ماند و بهانهی حمله به ایران نیز از دست بخش دیگر سرمایهداری در آمریکا و لابی اسرائیل پشت سر آن خارج خواهد شد.
ورود سرمایههای کلان امریکایی یا اروپایی نابرابریهای موجود در ساختار طبقاتی جامعهی ایرانی را هر چه عمیقتر خواهد کرد، اما در عین حال ادغام اقتصاد ایران در دل اقتصاد مصرف ساز سرمایه داری موجبات تقویت لایه های اجتماعی وفادار به سرمایه را فراهم کرده و آنها را بر موج میلیونی فقرا و غارت شدگان سوار خواهد کرد. این همان سناریویی است که می تواند از ایران یک ترکیه دیگر در عرصه ی اقتصادی و یک عربستان سعودی دیگر در حوزه ی سیاسی بسازد، ایران به یک متحد طبیعی غرب در منطقه ی حساس خلیج فارس تبدیل سازد و برای مقابله ی استراتژیک آمریکا با چین و روسیه، ایران را به یک پلاتفرم حمایتی تبدیل کند. امری که به دشواری قابل تصور است، اما ناممکن نیست.
نقش اپوزیسیون:
سه سناریوی فوق نشان می دهد که سیر تحولات جهانی و منطقه ای در بیرون و روند رویدادها داخلی در فضای پسابرجام شرایط را برای تحول سیاسی در کشورمان فراهم کرده است. صحنه ی سیاست بین الملل بیش از پیش نشان از آن دارد که برخی گرایش ها میان قدرت های بزرگ جهانی دیگر تمایل به تحمل رژیم ایران با ماهیت کنونی خود را ندارند. طرح های دو گانه ای در خاورمیانه در جریان است که به تناسب قدرت و برتری خود سرنوشت بخصوصی را برای رژیم ایران رقم خواهند زد. از یکسو طرح هئیت حاکمه ی کنونی آمریکا برای ایجاد ثبات در خاورمیانه با هدف تمرکز بر مثلث چین و روسیه و کره شمالی و از سوی دیگر، طرح نومحافظه کاران و لابی اسرائیل برای تبدیل خاورمیانه به یک میدان جنگ درازمدت برای تخریب کشورهای منطقه و هموار کردن راه برای تحقق طرح اسرائیل بزرگ. هر کدام از این دو می توانند موقعیت متفاوتی را برای آینده ی جمهوری اسلامی دامن بزند. در طرح اول موضوع بر سر بیرون راندن ایران از خاورمیانه و جراحی آن در داخل مرزهای خود است، در طرح دوم، حفظ نقش جنگ افروز رژیم حتی به بهای جنگ یا فروپاشی نظام مورد نظر می باشد.
پرسش اصلی در آن است که، در حالی که تمامی کشورهای ذینفع در حال تطبیق منافع خود با تغییر شرایط در ایران هستند، اپوزیسیون ایرانی چه می کند؟ آیا قرار است همچنان به تصور رایج خود، که با از حد گذشتن فشارها بر روی رژیم فروپاشی خود به خودی انجام خواهد شد، ادامه دهد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که اپوزیسیون دریابد شرایط هر چقدر هم بر رژیم تنگ شود تا زمانی که نیرویی عمل گرا قدرت را از دست او بیرون نیاورد همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد؟ همان گونه که در حال حاضر شاهدیم، رژیم با آگاهی بر این که به سوی فروپاشی می رود، تلاش دارد آن را مدیریت کرده و با به تاخیر انداختن آن برای خود فرصت های جدیدی را یافته یا پدید آورد و به این ترتیب بقای خود را تضمین کند. هیچ رژیمی بدون وجود نیرویی که نقش عملی جایگزین را برای او بازی کند قدرت را واگذار نمی کند و در حال حاضر رژیم ایران نه از خارج تهدیدی به عنوان جایگزین دارد و نه در داخل با نیروی سازمان یافته ی خطر ساز مواجه است. از این رو تا همین امروز با دست باز به غارت و چپاول، سرکوب و اعدام و به فقر و اعتیاد کشاندن گسترده به روی گرده ی جامعه ایرانی یکه تازی می کند.
در چنین شرایطی یا اپوزیسیون در نقش سنتی خود، یعنی روایت گر جنایات و دزدی های رژیم، باقی می ماند و یا این که با تحلیلی مشخص از شرایط خاص کنونی اقدام به طراحی نقشه ی حرکت می کند. نقشه ای که در آن نیروهای مخالف رژیم به جای تماشاگر، بازیگر صحنه ی سیاسی و اجتماعی ایران خواهند بود. واژه ی اپوزیسیون، به معنای جبهه ی مخالف جایگزین، تنها زمانی برای یک تشکل سیاسی معنا دارد که او را در مقام کنشگر در این راستا قرار دهد، نه در جایگاه منقد و ناظر. نقد و نظارت کار روشنفکران و یا جمعیت هایی است که خود را بر این اساس تشکیل داده اند، اما کار یک تشکل سیاسی یا حزب انتقاد و شکوه و افشاگری صرف نیست. سازمان سیاسی یا حزب برای کسب قدرت تشکیل می شود و اگر این هدف وجودی خویش را از یاد برد دچار قلب ماهیت شده و به یک جمعیت ناظر و منقد تبدیل می شود.
نتیجه گیری:
در نبود یک استراتژی عمل گرا که محور خود را بر کسب قدرت سیاسی در ایران قرار داده باشد اپوزیسیون ایران هیچ دخالت مهمی در سه روند ذکر شده ی بالا یا حتی هر سناریوی جدید و یا واسطه ای دیگری که شکل گیرد نخواهد داشت.
در نبود اپوزیسیونی که در پی کسب قدرت باشد، جمهوری اسلامی قدرت را برای خود حفظ خواهد کرد، با جنگ یا بدون جنگ، با شورش یا بدون شورش. ترک قدرت توسط رژیم های دیکتاتوری در گرو وجود مدعی قدرت است، آن هم توسط نیرویی که برای خود تدارک واقعی لازم جهت کسب قدرت را دیده است. این تدارک شامل سه عنصر است: نیروی انسانی آموزش دیده که در خدمت آن تشکل باشد، امکانات مادی و مالی لازم برای هزینه کردن در چنین مسیری و در نهایت، پایگاه اجتماعی گسترده، به نحوی که بخشی از جامعه از این جایگزین مدعی قدرت حمایت عملی کند.
در نبود اپوزیسیونی که در پی کسب قدرت باشد، جمهوری اسلامی قدرت را برای خود حفظ خواهد کرد، با جنگ یا بدون جنگ، با شورش یا بدون شورش. ترک قدرت توسط رژیم های دیکتاتوری در گرو وجود مدعی قدرت است، آن هم توسط نیرویی که برای خود تدارک واقعی لازم جهت کسب قدرت را دیده است. این تدارک شامل سه عنصر است: نیروی انسانی آموزش دیده که در خدمت آن تشکل باشد، امکانات مادی و مالی لازم برای هزینه کردن در چنین مسیری و در نهایت، پایگاه اجتماعی گسترده، به نحوی که بخشی از جامعه از این جایگزین مدعی قدرت حمایت عملی کند.
در حالی که فضای سرکوب در داخل کشور اجازه ی شکل گیری جایگزین مدعی قدرت را در میان فعالان اجتماعی و مدنی نمی دهد، این وظیفه بر دوش نیروهای سیاسی خارج از کشور است. اگر می خواهیم بدانیم که رژیم دچار کدامیک از سرنوشت های سه گانه ی بالا خواهد شد باید نگاه کنیم که بازیگران اصلی در صحنه کدام هستند. تا زمانی که معادله ی تعیین سرنوشت ایران به طور صرف در اختیار دولت های بیگانه ی ذینفع در ایران و خاورمیانه از یکسو و رژیم ضد ملی ایران از سوی دیگر است، هیچ برآیند مثبتی برای ملت ایران به دست نخواهد آمد. این تنها با ورود قدرتمندانه ی نیروهای سیاسی مخالف رژیم در خارج و پشتیبانی نیروهای اجتماعی کنشگر در داخل است که می توان به واسطه ی عمل گرایی هدفمند، برنامه ی سیاسی دقیق و واقع گرا معادله ی فوق را به سوی منافع مردم ایران تغییر داد. در غیر این صورت هیچ معجزه ای در کار نخواهد بود. ممکن است که بر اساس یکی از سه سناریو بالا، یا چیزی شبیه به این ها، نظام جمهوری اسلامی نابود یا استحاله شود، لیکن این به معنای نجات ایران نخواهد بود. اضمحلال حکومت فعلی زمانی می تواند به سود مردم ایران تمام شود که نماینده ی مورد قبول مردم، رژیم کنونی را جایگزین شود. در غیر این صورت، تجزیه و نابودی ایران و یا غارت ثروت های کشور توسط رژیم بزک و استحاله شده تنها امکان های موجود خواهد بود. تاریخ با هیچ کس تعارف ندارد.
اشتراک در:
پستها (Atom)