۱۴۰۲ مهر ۱۱, سه‌شنبه

 سرانجام طرح خامنه ای برای رهبری مجتبی با دقتی ریاضی کلید خورد.

خامنه ای طی 34 سال رهبری از اینکه در 14 خرداد 1368 این توصیه هاشمی بود.که به رهبری گمارده شد،رنج برده و برای اینکه چنین سابقه ای برای رهبری مجتبی پیش نیآید.تمام توان خود  را بکار برد و حتی یک رقیب پوشالی بنام ابراهیم رئیسی را به صحنه آورد. تا مجلس خبرگان از بین این دو یا رقبای پوشالی دیگر،به رهبری مجتبی رای بدهند.
خامنه ای در جریان انتخاب دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد در سال 1384 در پاسخ به نامه مهدی کروبی که نوشته بود. آقا زاده شما مجتبی،در همه مسائل دخالت می کند. در پاسخ نوشت،ایشان آقازاده نیست،آقاست. که همان موقع گفته شد.که این خطاب، خبر از نقشه یک مسیرو دیدگاهی هولناک را می دهد.که ازین به بعد آجر به آجر باید چیده شود و خون ها باید ریخته گردد. به خصوص اینکه همزمان گفته بود. انتخاب رهبر در زمانی باشد.که من در قید حیاتم.که همان موقع هاشمی شاهرودی به عنوان رئیس مجلس تشخیص مصلحت نظام گفت.مجتبی گزینه مناسبی برای  رهبری است و آقا می تواند.این پروسه را کم کم برای انتقال قدرت به او،فراهم نماید.مردم ایران به این توطئه پی برده در قیام 1388 یک صدا فریاد زدند .مجتبی بمیری ،رهبری را نبینی.
از آن موقع خامنه ای به همراه مجتبی ونزدیکانش در راس هرم قدرت با دقتی ریاضی و با خشونت تمام ابتدا به حذف کسان مسئله دار و مدعی ،همچون کروبی و موسوی در انتخابات 1388 و سرکوب شدید ملت از همین سال تاکنون ادامه داده،تا رهبری مجتبی بی مدعی بوده و مجلس خبرگان بین رئیسی و مجتبی و احتمالا، یک مدعی قلابی دیگر،مجتبی را بر گزینند. چون همه چیز برای رهبری وی از قبل فراهم گردیده است. از جمله انتصاب ابراهیم رئیسی ابتدا به ریاست قوه قضائیه و سپس ریاست جمهوری،چیدمان و آماده کردن همه شرایط به برگزاری جلسات انتخاب رهبر در مجلس خبرگان با ظاهری رقابتی بوده است.به خصوص این که اشتباهات فاحش رئیسی و علنی شدن نقاط ضعف و عملکردهائی که در راس آن کم سوادی وی و عدم تسلط کامل به نطق و بیان و لغات فارسی،بیش از نقاط ضعف دیگر وی توی ذوق ناظرین وی زده است.به نظر میرسد.رئیسی برای انجام این پروژه بطور کامل خود را در اختیار خامنه ای و مجتبی گذاشته و اوامر این دو را برای زمینه سازی و آماده کردن شرایط برای رهبری مجتبی را مهیا می کند.از جمله:
- لایحه عفاف و حجاب همراه با ماده 75 برنامه هفتم توسعه،یعنی دخالت کامل رژیم در امور خصوصی و خانوادگی ملت از جمله کنترل جزئی ترین مسائل شخصی کاربران دنیای دیجیتالی اعم از رفت و آمدها در درون و برون شهری،هر وسیله ای که خرید و فروش می کنند و حتی غذا و محصولاتی که می خرند. یعنی کنترل همه شئون زندگی خصوصی مردم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هماهنگی مرکز آمار ایران مکلف شده که نسبت به راه اندازی سامانه رصد ،پالایش و سنجش مستمر شاخص های فرهنگ عمومی ، سبک زندگی مردم را کنترل کند.
- جدا کردن سازمان سنجش از وزارت علوم و الحاق آن به بساط ریاست جمهوری با عنوان جدید سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور، زیر نظر رئیس جمهور که حق نظارت مجلس برای استیضاح وزیر علوم را سلب می کند.بخصوص اینکه  کلیه امور آموزشی از جمله کنکور سراسری را،تحت کنترل ریاست جمهوری قرار میدهد. تغییرات 180 درصدی در دانشگاهها و بازنشسته کردن یا  اخراج اساتید واقعی و جایگزینی آنها با مداحان عناصر سپاه و عمال سرکوب و غربالگری دانشجویان واقعی و جایگزینی خودی ها و فرزندان خانواده های مربوط به راس هرم قدرت و مافیای فساد و سرکوب در دانشگاهها وسایر مراکز آموزشی کشور به عنوان دانشجو.
با توجه به مراتب فوق و نگاهی به آنچه که به عنوان مثال در عربستان از سوی محمد بن سلمان ولیعهد و نخست وزیر کشورش می گذرد.با آنچه که در ایران ما در حال رخ دادن است. بنظر می رسد. انتخاب مجتبی به رهبری،آخرین میخ به تابوت رژیم اسلامی خواهد بود.زیرا از یک طرف یک شاهزاده 38 ساله با تحصیلات عالی در رشته حقوق و تجربه مشاورت ویژه پدر و وزیر مشاور و نیز رئیس شورای توسعه و اقتصاد ،امری که از جمله برای وی کنترل شرکت ملی نفت سعودی آرامکو را به ارمغان آورده است و با همین افکار و تجربیات اکنون به قطب پیشرفت و ترقی و تعالی کشورش تبدیل شده و با ارائه چشم انداز 2030 قصد خود برای بی نیاز کردن کشورش از درآمد نفت از طریق افزایش صادرات غیر نفتی  و افزایش سرمایه گذاری و اشتغال و استفاده از موقعیت استراتژیک جغرافیایی کشورش ،به عنوان پل بین سه قاره تا 2030 را اعلام نموده است.
بالعکس در نقطه مقابل وی یعنی مجتبی خامنه ای 54 ساله با تحصیلات حوزوی ناقص ،اما ارتقاء قلابی به آیت الله ،از سال 1384 پشت پرده اکثر وظایف پدراز جمله سرکوب بی رحمانه ملت را با فساد نهادینه شده و مافیائی که از تاریک اندیشان و سیه دلان سنگ دل شبیه خود ،دور خود جمع کرده، با افکار بازگشت به قوانین عصر حجری، چون راهزنی ،گروگانگیری و باج گیری و صدور شرارت، به منطقه و سایر نقاط جهان و با کینه ای عمیق به ملت ایران و ایرانیت و سرشار از افکار توطئه آمیز قرون وسطائی توام با تفتیش عقاید،آماده میشود.که رهبری پس از مرگ پدر را عهده دار گردد.
به نظر می رسد. همین مقایسه اندک ،بین ولیعهد عربستان و این رهبر در آب و نمک خوابانده شده رژیم اسلامی و جهانی که در قرن بیست و یکم چهار نعل ،رو به جلو گام بر میدارد. این انتصاب و ادامه این بساط ،بر خلاف جریان رو به پیشرفت و ترقی، در جامعه جهانی  بوده و محکوم به فناست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر