۱۴۰۴ فروردین ۱, جمعه

 اندکی شادی باید

هنگامی‌که سپاهیان عرب«قتیبه» سیستان را به خاک و خون کشیدند، مردی چنگ‌نواز در کوی و برزن شهر از کشتارها و نامردمی‌های این جنایتکار عرب می‌گفت و اشک خونین از دیدگان بازماندگان جاری می‌ساخت و خود نیز خون می‌گریست و بر چنگ می نواخت و چنین می خواند:
با این همه غم ، در خانه‌ی دل ، اندکی شادی باید ، که گاه نوروز است.
جشن پيروزي نور بر تاريكي بر همه هم میهنان فرخنده باد. ملت ایران در چهارشنبه سوری با حضور میلیونی در خیابانها و میادین و کوچه پس کوچه های سراسر ایران و انفجار شادی که در کل کشور آفریدند .به بازمانده قتیبه زمانه علیرغم به خاک و خون کشیدن کل کشور ، همچون یک رفراندوم ملی میهنی نه گفتند.نوروزتان پیروز..نوروزی دیگر در ایران آباد آزاد سکولار بدون ویروس بدخیم و عصر حجری ملا-سپاهی برگزار باد.
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه‌های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار ...
خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب ...
ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه‌ی رنگین نمی‌پوشی به کام
باده‌ی رنگین نمی‌بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه‌ی غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ ..
فریدون مشیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر