۱۳۹۸ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

انتخابات ترکیه،مقدمه تغییراستراتژیک جریانات تاریخی در منطقه
این انتخابات و نتیجه آن ، شاهدی است. بزرگ ،بر روشن شدن تمامی نورافکن های ذهن بشری، که این رویداد غیر منتظره ،پایان یک جریان تاریخی شوم و خون آلود و آغاز یک جریان تاریخی نوین و انسانی تر را، نوید میدهد.باین ترتیب: ..اشغال افغانستان در اردیبهشت ماه پنجاه و هفت و چند ماه بعد ،روی کار آمدن خمینیسم، به عنوان مرتجع ترین جریان تاریخی در عصر جدید (و درایران )،خاورمیانه را، آبستن حوادثی نمود.که از اعدام انسانها، در بالای پشت بام مدرسه رفاه (در حالی که خمینی در اطاق زیرین نشسته و بدستور وی،از درو دیوار و پنجره آن اطاق ،خون بیگناهان جاری میشد.) آغاز و تا روی کار آمدن طالبان در افغانستان و داعش در عراق و سوریه،به عنوان تاریک ترین جریان تاریخ بشر، بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم (... و بهار عربی که با نفوذ اخوانیسم، به زمستان مبدل ،و خاورمیانه ،با خون و جنون شخم زده شد.) ادامه یافت.... اینک این جریان، رو به افول بوده و به روزهای آخر خود رسیده و بساط خمینیسم و اردوغانیسم(در واقع اخوانیسم) روبه پایان است. تاریخ شاهد مثالهای زیادی، توام با فلسفه های تاریخی آن دارد.هگل در اواخر قرن هیجده و اوائل قرن نوزده،با توجه به شواهد عینی ،این تغییر بزرگ در جامعه بشری را ،در فلسفه روح کیهانی، تشریح نمود.روح جهانی یا روح تاریخی،بر آمدن و بر افتادن ملل و دول (ظهور و سقوط خانواده های الیگارشی آلمانی، در قرن مزبور را) به عنوان یک سیر تاریخی نظم دار و عقلایی یا روح مشترک ملی،نام برد.که افراد تشکیل دهنده یک ملت، تحت تاثیر این روح ملی،قرار گرفته و برای انجام یک تغییر بزرگ ،ناخودآگاه ( تحت تاثیر ضمیر باطنی و رخ دادهای روز) اما ،بطور مشترک و جمعی ،وارد میدان عمل میگردند.بعد ها پروفسور مورگنتا،بنیانگذار نظریه واقع گرائی جریانهای تاریخی در روابط بین الملل در قرن بیستم ،این نظریه را، به عنوان چراغ راه وزارتخارجه ایالات متحده آمریکا، در سیستم روابط بین الملل جدید،به روز نمود.در نتیجه ،همه شواهد تاریخی،روح کیهانی،روح جمعی ملی،و خستگی بشر از اینهمه جنگ و نابسامانی،.پایان بساط فعلی، در ایران و ترکیه ..و آغاز عصر جدید، توام با صلح و رفاه و بهزیستی، در خانواده بشری را ،بشارت میدهد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر