۱۴۰۱ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

 تأملی بر یکی از راههای عبور از رژیم جمهوری اسلامی

از قدیم گفته اند: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. هیچ فردی یا یک گروه منحصر بفردی نمی‌تواند .این معضل بزرگ تغییر رژیم دیکتاتوری مذهبی را ،سامان دهد.این امر نیازمند به اراده ملی و خرد جمعی است. در قدیم شاید .اما اکنون این امر بتنهایی ،غیر ممکن است.عصر نادرشاه و رضا شاه هم نیست.که بتنهایی پا پیش بگذارند و ملت ایران هم رهبری آنها را پذیرفته ،متحدا ،کشور را نجات دهند.شايد اگر در راس هرم قدرت رژیم فردی دانا و خردمندی بود.با مشاهده ویرانی کشور ،فقر وحشتناک مردم و فاصله عمیق دارا و ندار و هزاران خرابی و بر بادی دیگر از جمله ویرانی محیط زیست و از بین رفتن عناصر حیات ،با اعتراف باین امر که سال پنجاه هفت همگی اشتباه کردند و نتیجه اش این شد و باید به گذشته بر گشته از صفر شروع کنیم تا بیش ازین ملک و ملت خرابی نبیند.قانون اساسی مشروطه‌ پارلمانی را بار دیگر احیا نموده با دعوت از وارث نظام گذشته جهت اداره دوره انتقالی،زمینه را برای تبادل آرا و عقاید مختلف رنگین کمان ملت ایران و شخصیت های سیاسی و رهبران احزاب و رسیدن به یک اجماع ملی و سرانجام تکلیف نهایی نظام آینده با اراده ملی در رفراندوم نهایی ،این بار گران را بدون خشونت و خونریزی و لطمه بیشتر به کشور و بالعکس خیلی متمدنانه و مسالمت آمیز به سر منزل مقصود رسانده و فراهم نمایند .چون تحقق چنین امری از محالات است.در نتیجه به مصداق کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.... ما ملت آستین ها را بالا زده ،از تجربیات مبارزاتی چهار دهه گذشته حداکثر استفاده را بنماییم. آخرین و مهمترین تجربه ما ملت،خیزش کشاورزان اصفهان و اجتماع در بستر خشک‌ زاینده رود بود‌.که سه روز دوام آورد‌.علت این حضور مداوم نیز پشتیبانی خانواده های همین تظاهر کنندگان و نیز تعدادی از اهالی اصفهان بود .که با نان و آب مبارزین را در میدان مبارزه،برای تداوم مبارزه، تغذیه نمودند .برخی گزارش های رسیده از محافل آگاه نیز حاکی ازین امر است. ‌که رژیم در آخرین تحلیل باین نتيجه رسیده که ملت صبر و طاقت خود را از دست داده و بسیار خشمگین است و چون هیچ چیز ندارد که از دست بدهد به حد انفجار ..یا مرگ یا زندگی ..رسیده است.برخی بمب های خبری عمدی از سوی اطاق فکر رژیم در گوشه و کنار کشور برای تست این خشم انفجاری مردم است.بنظر می‌رسد این خشم ملی در بطن جامعه میجوشد و می خروشد و به پیش می‌رود. تا به یک انفجار آتش فشانی هزار ریشتری خشم ملی برسد.در چنین لحظاتی است که برای جلوگیری از آنارشی و هرج مرج و بی نظمی ، رهبری منازعاتی قد علم نموده و با اجماعی که از سوی همه گروه‌ها، درمسیر مبارزه بدست می آورد. برنامه مبارزاتی را ،تا پیروزی نهایی هدایت می کند.بدیهی است که این خیزش عمومی در میدان های میلیونی با استفاده از تجربه خیزش در زاینده رود.با پشتیبانی خانواده ها و رساندن آب و نان در میادین مبارزاتی،تا به آغوش گرفتن پیروزی نهایی یک دم آسوده نمی نشیند. این آخرین تحلیل از سوی مبارزین در داخل و میدان مبارزه در عمل است.بدیهی است ‌که هر چه هموطنان نقطه نظرات خود را با کل جامعه ایرانی ( هم داخل و هم خارج از کشور) در میان بگذارند حصول به یک اجماع ملی را ،هم در تئوری و هم در عمل و صحنه مبارزه، آسان تر وکم هزینه تر، می کند.
نظر برخی از مبارزین داخل در خصوص جمعبندی بالا این بود.که چرا شاهزاده گام پیش نمی گذارند.که رهبری مبارزاتی را برعهده بگیرند.مگر مردم در تظاهرات خیابانی و گردهمایی ها بارها با شعار..ای شاه ایران برگرد به ایران.ولیعهد کجایی به داد ما بیایی، رضا شاه روحت شاد و شعار های دیگر،خواستار بازگشت سلسله ایران ساز پهلوی نشدند؟ پاسخ برخی از مبارزین مقیم خارج این بود.که شاهزاده بارها در صحنه عمل،اقداماتی انجام داده اند.که پذیرش رهبری در عمل ،را تداعی می کند.که سه نمونه از آخرین اقدامات ایشان ،تشکیل شورای ملی در پاریس،فرشگرد،ققنوس بوده است.اما رژیم با همه امکانات اهریمنی و توان مالی و تبلیغاتی خود و مزدوران اش، که در سراسر دنیا پخش هستند.سرانجام خللی در ادامه این تشکل ها ایجاد نمود.نقطه عطفی که در تاریخ مبارزاتی باقی خواهد ماند.اتحاد تعدادی از رسانه های نوشتاری، گفتاری و تصویری مقیم خارج هنگام شکل گیری شورای ملی ایران در پاریس بود.آن زمان،برخی سران اپوزیسیون مقیم خارج نظرشان این بود.که پذیرش هر نوع رهبری مبارزاتی از سوی شاهزاده، با توجه به روحیه و فرهنگ پدر سالاری( پدر شاهی) در ایران،سرانجام حاصل پروسه مبارزاتی، به رهبری فردی قدرت گرا و نه تشریفاتی ، منجر می گردد و این که شاهزاده بهتر است. سرنوشت تاریخی خود را به رفراندم نهایی و رای اکثریت مردم ایران،واگذار نماید. تا با اتحاد همه اقشار جامعه،طبقات و گروههای مختلف،مرحله عبور از رژیم ،به سرانجام برسد.نظر سومی که، هم در داخل و هم خارج طرفدارانی داشته و به عنوان عبور از بن بست رهبری پیشنهاد شده، این است.که در حال حاضر شهبانو فرح پهلوی، تنها فردی است.که شاه فقید،طی مراسم رسمی تاج بر سر شهبانو به عنوان نایب السلطنه، گذاشتند،که می توانند رهبری مبارزاتی را بعنوان یک مقام رسمی و قانونی ،عهده دار شوند.که در این صورت اکثریت مردم ایران،شخصیت ها،رهبران احزاب و گروهها،این رهبری را ،با اجماع خود می پذیرند. بدیهی است.سن بالای ایشان مانع حضور شبانه روزی، در جبهه مبارزاتی بسیار پر مشغله، خواهد بود.در چنین صورتی،پرنسس ایمان پهلوی، که یکی از مبارزین فعال علیه بساط بدخیم حاکم بر کشور هستند.می توانند به عنوان دستیار مادربزرگ شان شهبانو فرح پهلوی،قسمتی از وظایف روزانه ایشان را، در پروسه رهبری مبارزاتی،انجام دهند. این نوشته ،حاصل جمع بندی جلسات،تبادل نظرات،پیشنهادات بیشماری است.که طی چند ماه گذشته انجام گرفته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر