۱۴۰۲ دی ۱۹, سه‌شنبه

 اذعان رژیم به وحشت از ملت،با افزایش دو ارگان سرکوب جدید

یکی از اخبار مهم روزهای اخیر این است که  ، مجلس  تصویب کلیات طرح ایجاد سازمان حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه را ، با ارگانهای مربوطه تصویب نمود،که به معنی تبدیل  شدن قوه قضائیه به یکی از نهادهای اصلی سرکوب مردم ،با افزایش نهادها و با عناصر سرکوب مربوطه درین قوه است (  علاوه بر بخش اداری فاسد و قضات و بازپرسان،دادستانها و بازجویان شکنجه گر و ماموران شکنجه در زندان ها،با این دو نهاد جدید در قوه قضائیه ،اکنون تعداد ارگانهای سرکوب رژیم،به رقم  چهل و نه ،نهاد رسیده است )  نگاهی به لیست انبوه و غیر متعارف نهادها و ارگانها های سرکوب نشان می دهد.که بخش عمده ای از درآمد ملی و بودجه دولتی صرف سرکوب مردم می گردد.اینهمه تشکیلات و بساط سرکوب از اول تاریخ حتی در قرون وسطی ودر دستگاه هیتلر و استالین و.. سابقه نداشته و رژیم اسلامی ازین بابت ،رکورد جهانی را ،در طی قرون و اعصار،شکسته  و اول شده است.که حکایت از ترس و وحشت رژیم  وابسته اسلامی  از ملتی است.که این توحش را، از سال پنجاه و هفت بکمک اجنبی بر ملت تاریخی و با فرهنگ و تمدن  چند هزار ساله ایران،تحمیل نموده است.
به گفته ارنست همینگوی،سقوط دیکتاتور شبیه به ورشکستگی یک بازرگان است. ابتدا تدریجی و سپس ناگهانی این سقوط رخ میدهد. این گفته شاهد مثالهای زیادی در قرون گذشته و هم قرن جدید داشته و دارد.انقلاب های اروپای شرقی در قرن گذشته در دهه هشتاد و نود قرن گذشته  همچون سرنگونی رژیم قدرتمند چائوشسکو در رومانی و رخداد های مشابه آن در دهه اول قرن جاری که به انقلابات عربی موسوم گردید.شاهد مثال هایی زنده ،برای این پروسه می باشند.که طی آن یک حلقه مخالف محدود حداکثر چند صد هزار نفره به یک جنبش توده ای میلیونی تبدیل و منجر به سقوط دیکتاتور و رژیم اش گردید.
آنچه رخ داد تغییر آرای بخش بزرگی از جامعه از بی طرفی (  قشر خاکستری ) به نیروی فعال در خیزش نهائی بود. این قشر که شامل طبقه متوسط محافظه کار بود.به این نتیجه رسید.که افزایش نیروها و نهادهای سرکوب از سوی دیکتاتور، به جای این که درآمد ملی و بودجه دولتی را، صرف رفاه و آسایش و رونق و رشد و شکوفائی اقتصادی و در نتیجه بهره مندی این طبقه نماید .تخصیص بخش بزرگی از این درآمد ها را صرف  این نیروها و نهادهای سرکوب می کند.
همزمان با این امر،بخش بزرگی از نیروهای وابسته به قدرت حاکم سرانجام خود را در راستای حفظ ذات خود و یک نتیجه اخلاقی مواجهه می بیند . و از خود می پرسد.حفظ یک حلقه محدود قدرت با نیروی سرکوب حداکثری تا کجا و چه زمانی می توان ادامه یابد. این تردید اولین سنگ بنای ریزش این نیروها را گذاشته و در گذر  زمان و در اولین فرصت و پیچ تاریخی خود را از حلقه محدود قدرت جدا و به انبوه مخالفان می پیوندد.پیوستن قشر بیطرف و  خاکستری  و نیر بخش مهمی از نیروهای سرکوب، به خیزش توده ها، سرانجام پایان بساط دیکتاتور و رژیم اش را رقم می زند.بنظر می رسد .که با  اعتراضات و اعتصاباتی چون  طلا فروشها... و همچنین جدایی و انتقادات  برخی از نیروهای سابق  علیه رژیم  و پیوستن شان به مردم،سرانجام آغاز پایان رژیم اسلامی را رقم بزند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر