تقدیم به رانندگان و کامیونداران قهرمان و میهن دوست ایران که هم شرافت حمل می کنند و هم شجاعت را معنی دادند:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت. همه روز ایرانیان تیره گشت.
جهان را دگر گونه شد رسم و راه، تو گویی نتابد دگر مهر و ماه.
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت، زگل عطر و معنی ز فرهنگ رفت.
ادب خوار گشت و هنر شد وبال ،به بستند اندیشه را پر و بال.
کنون بی غمان را چه حاجت بمی، کران را چه سودی ز آوای نی.
که در بزم این هرزه گردان خام، گناه است در گردش آریم جام.
بجایی که خشکیده باشد گیاه ،هدر دادن آب باشد گناه.
چو با تخت منبر برابر شود، همه نام بوبکر و عمر شود.
ز شیر شتر خوردن و سوسمار، عرب را بجای رسیده است کار.
که تاج کیانی کند آرزو، تفو بر توای چرخ گردون تفو.
دریغ است ایران که ویران شود، کنام پلنگان و شیران شود
فردوسی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر