۱۴۰۲ بهمن ۲۶, پنجشنبه

 پاسخ به سه سئوال مهم دوستان در فیس بوک

یک- به نظر شما ،الگوی خامنه ای، در ساختن دشمن فرضی در خارج و اتخاذ سیاست النصر بالرعب در داخل، چه کسی بوده است؟
هر چه فکر کردم عقلم به جایی نرسید. گفتم،شیطان.گفت آن که بعله،اما بغیر از اهریمن یا شیطان ، الگوی عملی ، علنی خامنه ای درین کره خاکی،کیست ؟ گفتم جهت اتخاذ این سیاست بقول شما شیطانی و اهریمنانه،الگوی خامنه ای ،جنایتکار بزرگ تاریخ بشریت،آدلف هیتلر بوده است.چون در کتاب نبرد من نوشته است:باید همیشه وانمود کرد. که کشور در خطر است.تا مردم بترسند و برده وار گوش به فرمان باشند.بخاطر همین است .که خامنه ای از صد کلمه ای که می گوید. نود تاش کلمه دشمن است.یک روز این دشمن،اسرائیل .یک روز آمریکا،یک روز هر دو ،و .
.. این در حالی است .که خودش پدرخوانده تروریسم اسلامی و بزرگترین دشمن ایران و ایرانی و مردمان منطقه و جهان است.
دو-چرا دموکرات هایی چون کارتر،اوباما،بایدن ،رژیم اسلامی را، گزینه بهتری نسبت به نظام پادشاهی در ایران می دانند؟
چون ایران کشوری مهم و تاریخی است .که دو پادشاه پهلوی در حال احیای تاریخ و تمدن ایران بودند و برگزاری جشن های 2500 ساله در زمان پهلوی دوم،حاکی از این تمایل بود .در حالیکه آمریکا بسیار جوان بوده و در ژوئیه سال 1776 رسما به عنوان یک کشور مستقل متولد شده است. اصولا اندیشه های سیاسی اسوالد اشپنگلر و ادوارد بودن ،نظریات غالب دولتمردان آمریکا را تشکیل میدهد. که به نظریه ادواری بودن تاریخ معتقد بودند.یعنی تاریخ را تکرار روندهای پیشین در دوره های جدید می دیدند.در نتیجه، این دولتمردان عقیده داشتند .اگر چه تمدن های تاریخی چون ایران .... تا عثمانی، سرنگون شدند.اما یک روزی رستاخیز می کنند و بر تمدن غرب غلبه نموده و جایگزین آن میشوند.بخاطر همین است.که آمریکاییها و برخی از متحدین اش،از بازگشت نظام پادشاهی به ایران وحشت دارند.
سه- آیا یک نظریه علمی یا تاریخی وجود دارد .که حاکی از به آخر رسیدن رژیم اسلامی در ایران ما باشد؟
بله ، تعدادی اندیشه سیاسی در این مورد هست :از جمله آرنولد توین بی،تاریخ نویس انگلیسی در نظریه تمدن خود می نویسد:هر تمدن چهار مرحله دارد: پیدایش،رشد،فروپاشی و اضمحلال،که برای درک این موارد ،مسئله معارضه و واکنش را مطرح می کند و اینکه وقتی نظامی در برابر یک تهدید قرار گرفته و در نتیجه ،دچار چالش می گیرد.پاسخی که به آن تهدید میدهد.میزان مدنیّت آن تمدن، به حساب می آید.که هر چه اندازه توان مدنیت آن نظام،کم باشد. نوع پاسخ آن، کلیت نظام حاکم را به سمت فروپاشی سوق می دهد .در نتیجه آن چنان درگیر مسائل ناکارآمد و روزمره گی میگردد.که کلیات حکمرانی فراموش شده و از میان میرود. این امر ، مرگ نظام مزبور را ،در پی داشته و نظام جدید بر اساس رای اکثریت جایگزین می گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر