۱۳۹۵ تیر ۲۳, چهارشنبه

سوسیالیسم چیست پدر؟ درس‌های ونزوئلا برای آن‌ها که دل‌باخته‌ برنی سندرز شده‌اند

نویسنده: برت استیونز
سایت تقاطع
ترجمه: سیاوش صفوی/ مرکز بین‌المللی مطالعات لیبرالیسم
در حال خواندن گزارش تاثیرگذاری از “نیک کیسی” در نیویورک‌تایمز درباره وضعیت دارو در ونزوئلا بودم، و “نواه” پسر ده ساله‌ام نیز سرش را کج کرده بود و از روی شانه‌های من مشغول خواندن گزارش بود. در گزارش، تصاویری دیدیم از اتاق‌های عمل بسیار کثیف، محفظه‌های شکسته‌ی نگهداری کودکان، و بیماران ناامیدی که به دلیل نداشتن داروهایی ابتدایی مانند آنتی‌بیوتیک‌ در خون خود خوابیده بودند و فوت می‌کردند.
– “بابا، چرا این بیمارستان‌ها این‌طوری هستند؟“
– “به خاطر سوسیالیسم.”
– “سوسیالیسم چیست؟“
به او گفتم سوسیالیسم یک سیستم اقتصادی است که در آن دولت تمام صنایع را ضبط و اداره می‌کند، قیمت کالاها را تعیین می‌کند، و برای شما مشخص می‌کند که با پول خود چه می‌توانید بکنید و چه نمی‌توانید، و در نتیجه زندگی شما را در کنترل خود دارد. او پاسخ من را با علاقه‌ای مبهم و انتزاعی دریافت کرد، همان‌طور که شاید اگر من درباره‌ی وضعیت جوّی اورانوس صحبت می‌کردم برایش جالب می‌بود.
اما بهتر بود برایش این‌گونه توضیح داده بودم: سوسیالیسم یک زهر فکری است که به بدبختی بشر از آن نوع که در این تصاویر می‌بینی منجر می‌شود.
ضرورت این درس زمانی بیشتر می‌شود که ایدئولوژی‌های بی‌اعتبارشده، قهرمانان جدیدی در بین مقامات عالی‌رتبه پیدا می‌کنند. زمانی که هوگو چاوز رییس جمهور پیشین ونزوئلا در سال ۲۰۱۳ درگذشت، یک عضو ناشناخته‌ی پارلمان بریتانیا این متن را توییت کرد: “هوگو چاوز از تو سپاسگزاریم که نشان دادی فقرا نیز اهمیت دارند و ثروت را می‌توان با هم قسمت کرد. او به ونزوئلا و کل دنیا خدمات بسیاری کرده است.”
این عضو پارلمان “جرمی کوربین” نام داشت که اکنون رهبر حزب کارگر بریتانیا است.
بیایید روی آقای کوربین توقف نکنیم. “چاوزیسم” در دوران خود، قهرمانان و توجیه‌کنندگان و ابلهان مفیدی در میان چهره‌های برجسته و پرنفوذ سیاسی و رهبران فکری داشت.
در ماساچوست، “جوزف کندی” و “بیل دلاهانت” نماینده مجلس از جمله کسانی بودند که از طریق موافقت با خرید نفت ارزان‌قیمت از ونزوئلا برای مصرف‌کنندگان امریکایی، یک کودتای تبلیغاتی برای چاوز به راه انداختند. “کاترینا وندن هاول”‌ سردبیر مجله “نیشِن”، چاوز را به خاطر مقاومت در برابر سیاست‌های دولت “بوش” و ارائه “یک برنامه‌ چهار قسمتی برای نوسازی و اصلاح سازمان ملل” ستایش کرد.
کمی بالاتر در “مونترال”، “نایومی کلاین” دومین محصول ناخوشایند صادره از کانادا، با چاوز همانند قهرمانی رفتار کرد که مقاومت علیه نیروهای شیطانی نئولیبرالیسم را هدایت می‌کند. در این میان جیمی کارتر هم برای چاوز به عزاداری پرداخت: “او بر استقلال و خودگردانی دولت‌های امریکای لاتین شجاعانه تاکید می‌کرد، و مهارت بالایی در برقراری ارتباط و رابطه شخصی با هواداران خود در داخل و خارجِ کشور داشت و به آنان امید و قدرت می‌داد.”
مرد ونزوئلایی به دنبال مواد غذایی در یک فروشگاه غارت‌شده در شهر “کومانا” در شمال شرقی این کشور
می‌توانیم اسامی سطح پایین‌تر دیگری را نیز به این لیست اضافه کنیم: مایکل مور و شان پن. اما حتما منظور مطلب را متوجه شده‌اید. “سوسیال دموکراسی” هنگامی که ونزوئلا را در مسیر تورم شدید، افزایش شدید نرخ جرم و جنایت، کمبود آب، کمبود آبجو، و قطع مداوم برق، سرکوب سیاسی، و سقوط ملی قرار می‌داد به هیچ وجه از جهت تعداد مشوقان برجسته‌ی غربی در مضیقه نبود. “چاوز” و جانشینش “نیکلاس مادورو،” توسط این شوالیه‌های چپ برای خود اعتبار و مشروعیت کسب کردند. آن‌ها هم در رنج ونزوئلا مسوول هستند و هم در انتخابات ایالات متحده، و به ویژه در کارزار انتخاباتی سناتور ایالت ورمانت، “برنی سندرز”.
کارزار انتخاباتی سندرز بارها با این اتهام روبرو شده که مکتب چپ این کارزار از همان کلافی است که چاوزیسم را به ارمغان آورد.
آقای سندرز در ماه سپتامبر اعلام کرد: “دیروز، برجسته‌ترین سوپرپک حامی هیلاری کلینتون شدیدا به کمپین ما حمله کرد… آنها تلاش کردند من را به یک دیکتاتور کمونیست مرده وصل کنند.”
آقای سناتور شاید کمی در اعتراض خود زیاده‌روی می‌کند. در دهه ۱۹۸۰ که ایشان شهردار برلینگتون در ورمانت بود، به رجزخوانی پرداخت که می‌خواهد سیاست خارجی خود را اجرا کند: مانند روابط خواهرخواندگی شهرش با پورتو کابزاس در نیکاراگوا و یاروسلاو در اتحاد جماهیر شوروی. سندرز در سفر سال ۱۹۸۵ خود به نیکاراگوآ، به مدح و ستایش رژیم کمونیست دانیل اورتگا پرداخت که برادر بزرگتر چاوزیسم محسوب می‌شود.
شهردار سندرز در ۱۹۸۵ به یک خبرنگار گفت: “در زمینه‌ی بیمه درمانی، آموزش و تحصیلات، اصلاحات ارضی… هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که ساندینیستاها توسعه و پیشرفت قابل توجهی داشته‌اند. و من فکر می‌کنم مردم این را درک می‌کنند و معتقدم مردم نیکاراگوآ، فقرا، به این امر احترام می‌گذارند.”
خبر ندارم که آقای سندرز هیچ‌گاه در این دیدگاه خود تجدیدنظر کرده یا آن را پس گرفته باشد.
اما نکته این نیست که آقای سندرز در دهه ۱۹۸۰ یا دهه‌های بعدی درباره ساندینیستاها یا چاوزیسم چه فکر می‌کرده است. نکته اینجاست که آن نوع از سوسیالیسم که آقای سناتور پرچم‌دار آن است –افزایش ۱۸ تریلیون دلاری مخارج دولت در طی یک دهه‌ی آینده، این اتهام که وال‌استریت یک سازمان مجرم است، و منفورسازی “میلیونرها و بیلیونرها“- تفاوت چندانی با آن‌چه پسرعموهایش در امریکای لاتین انجام دادند ندارد.
سوسیال دموکراسی –چه چاوز یا سندرز– در حقیقت سرقت قانونی به نام مردم و علیه اقلیتی منفورشده است. یک مبارزه علیه نابرابری درآمد است که از طریق ایجاد فقر عمومی انجام می‌شود. به زانو در آوردن کسب و کار خصوصی و استقلال فردی توسط قدرت دولت است. آقای سندرز قول می‌دهد که اهداف خود را از طریق الگوی اسکاندیناوی دنبال کند، گویی که آن الگو موفق بوده است، یا آمریکایی‌ها و مردم اسکاندیناوی یکی هستند. آن الگو موفق نبوده است، و ما نیز از نظر جمعیتی و کشوری شبیه به آنان نیستیم. برنی در حال احداث همان جاده‌‌‌ی بردگی است که سوسیالیسم در هر کجای دیگر کشیده است.
این همان حقیقتی است که امریکایی‌ها باید پس از سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ می‌آموختند. اما متاسفانه نیاموختیم. وقت بگذارید و به فرزندان خود توضیح دهید که سوسیالیسم چیست و چه می‌کند، پیش از آنکه آنان نیز دلباخته‌ی “برنی” شوند.

* “برت استیونز”، عضو هیات تحریریه روزنامه‌ی “وال‌استریت‌ژورنال” و جانشین دبیر صفحه‌ی سردبیری این روزنامه است. او در سال ۲۰۱۳ به خاطر یادداشت‌هایش در حوزه‌ی سیاست خارجی، برنده‌ی جایزه‌ی پولیترز شد. نسخه‌ی انگلیسی این یادداشت، روز ۱۶ می ۲۰۱۶ در “وال‌استریت‌ژورنال” منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر